سلام... به روزيم

در ازل هرکو به فيض دولت ارزاني بود

تا ابد جام مرادش همدم جاني بود

من همان ساعت که از مي خواستم شد توبه کار

گفتم اين شاخ ار دهد باري پشيماني بود

بسم رب شهداء و صدقين

سلامي به وسعت دل منتظران

راستش و بخواين خيلي اتفاقي با دل نوشته هاتون روبرو شدم و خيلي خوشحالم كه بعد از مدتها چيزايي رو توي يه وبلاگ خوندم كه يه جورايي به دلم خيلي نزديكه اميدوارم منو به اندازه يه رهگذر توي درياي دلتون جا بدين و به عنوان يه فالگوش عبوري! بپذيريد.

به اميد درك حضورش و ظهورش

للحق

قرار بر اين شد ويژه نامه اي از يكي از نشريات بنياد شهيد را گروهي دانشجويي كار كند. گروهي كه تجربه يك كار نشرياتي قوي را دارد. نشريه اي در 5 بخش 20 صفحه اي كه در مجموع تعداد صفحات نشريه را به 100 مي رساند و با موضوع «جنگ و دانشگاه و جنگ امروز دانشگاه». و اگر لايق باشيم قرار بر اين است بين فعالين دانشجويي سراسر كشور و مشتركين استاني توزيع شود. به دليل قحطي رجال حقير مسئول سرويس ادبي نشريه هستم. با توجه به قلم قوي شما و حضور شما در اين حوزه به نظرم رسيد بتوانيم با يكديگر همكاري داشته باشيم.حقير با توجه به سوابق شما قالب متن ادبي را پيشنهاد مي كنم.

آثار ما يا مربوط به جنگ ديروز است كه نام دفاع مقدس 8 ساله را بر آن مي گذاريم و يا مربوط به جنگ امروز _ كه نام اين نيز دفاع مقدس است _ كه وارد وادي ادبيات مقاومت( لبنان و فلسطين و عراق)، ادبيات اجتماعي(موضوعاتي مثل فقر و فساد و ... )و ... مي شود.

اگر در قالب ديگري هم مايل به همكاري باشيد سرافرازمان مي كنيد.

با توجه به محدوديت زماني كه كادر نشريه دارد اگر بتوانيد تا انتهاي هفته نظرتان را بدهيد مديونتان مي شوم.

اجرتان با شهدا

يا علي

سلام

بوي نم طوفان هنوز مي آيد و چه بهانه اي براي سجده شكر از اين عزيز تر.

دامنش هم كه گسترده تر از ديروز.وزير و وكيل و معجزه ي هزاره ي سوم را هم مي بلعد و دور مي زند و دور مي زند تا مي رسد به درون دلش و جايي كه هميشه بكر ترين سرزمين وجودش بوده و داد مي زند: البلا للولا. و اين لفظ مشتركي است در وادي دل و چه آشناست براي من.

سلام... عجيبه بعضي وقتا بازي سر نمي گيره... ياد بازي بچه ها افتادم که شرط وشروط و دعوت نداره....الهي اگر تو نبودي نميشناختم تو را اما اکنون که ميدانم تو که هستي دوست دارم تمام حمد و ثنايم در وصف تو باشد. الهي مرا از وجود معبودي چون تو باکي نيست و با نور وجود تو ديگر برايم تاريکي اي نيست. خدايا آن هنگام که خواستي مرا از دنياي تارم و با حال زارم به ديار معرفت بري مبادا گناهان بزرگ و کوچکم را آذوغه راهم سازي. الهي اگر تو نبخشي چه کسي عفو کند و اگر تو نجات ندهي چه کسي ناجيم باشد. خدايا تو را خواندم تا اجابت کني نه اينکه در غربت لحظه هايم رهايم کني. معبود من طبيبي نيست که بتواند طبابت کند مرا مگر جز تو و نجيبي نيست که نجابتي چون تو از خود نشان دهد, حال که تو مجموعي بي کران از صفات اولايي ذره ذره وجودم را بچشان که ندارد جز تو مولايي.

سلام آرامم

معذرت مي خوام كه نشد به اين بازي وارد بشم

ابراي پاييزي توي آسمون دلم جمع شد و بارون گرفت و باد و رعد و برق باعث شد بساط بازي رو جمع كنم و برم توي پستوي دل

باشه براي وقتي ديگه