• وبلاگ : آرامش طوفاني
  • يادداشت : ناز بنماي ووجود خودم از ياد ببر ....
  • نظرات : 0 خصوصي ، 19 عمومي
  • ساعت ویکتوریا

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    + حامد 

    گفتمش خدا جون ، نكنه بيام و نباشم . نكنه بيام و در وا نكني تا عقده وا كنم . گفتم خدا جون مي دوني مي خوامت ، مي دوني كه روم نميشه بگم ( مثله همون بچه كه از پدرش خجالت مي كشه )

    ولي آقا جون اگه باس نيام ، كاري كن اسمم در نياد ، زوري نمي خوام ، مي خوام از ته دلت از بودنم راضي باشي .

    خدا گفت : باشه ؛ نيا

    پاسخ

    پس شمام ...ماييم غم تو وصبوري ..................