واقعا افتضاح است از شما چنين چيز كوچكي ...................
متاسفم
از وبلاگت خيلي خوشم اومد..نمي دونم چرا احساس کردم توچلچراغ مي خوني..همينجوري..!بازم بهت سر مي زنم.فعلا خداحافظ
سلام آرام جان
از وبلاگت خوشم اومد عزيز . تصميم دارم با حوصله مطالبت رو بخونم
راستي سپيد مثل شب رو پيدا كردي؟
بازم به من سر بزن
منتظرم
سلام
خانه دلت را با پي عشق ، با ستون توكل ، با تير محبت ، با ملات صفا ، با آجر ايمان ، با سقف آرامش و با رنگ خلوص چنان بنا كن كه با زلزله گناه ويران نشود.
التماس دعا
پس براي ظهور آقايمان تلاش كنيم
دعا كنيم
عمل كنيم
شايد اين جمعه بيايد شايد.
يه نوشته زيبا وخودموني بهت تبريگ ميگم برا اين قلم زيباتون
لوگوي وبلاگتونم خيلي قشنگه ....ارام
همين ! و .............
تو را چه مي شود آرام!!!!!!!!!!!!
واي كه چه لذتي داره توي اين آرامش؛ طوفاني شدن
توي اين طوفان هاي آرام .. توي اين آرامش هاي توفاني ... گاهي دعايي كن به ما در رخوت فرو رفتگان خسته
الان فقط كامنت رو مي نويسم
بعدش سر فرصت كل نوشته تو مي خونم
چقدر دلم هواي توفان داره آرام جان
با سلام و درود فراوان بر شما دوست عزيز و گرامي و درود بر قلم توانمند و هنرمندتان ،و تبريک عيد سعيد غدير خم ..عيد ولايت و امامت امير المومنين شير مرد تاريخ بشريت ..در ضمن باستحضار شما ميرساند کلبه درويشي حقير با مطلبي آموزنده با عنوان " عمل صالح و پاداش نيکو " بروز شده است ...خوشحال خواهم شد ديدن کنيد و نظرات خود را مرقوم فرمائيد ،مثل هميشه منتظر قدمهاي سبز و حضور گرمتان هستم ...آرزوي تندرستي و سعادتمندي شما را در تمامي مراحل زندگي دارم ......دهان بي زبان پند مي گفت و راز ....که اي بي نوا با بينوايي خود بساز ...غم از گردش روزگاران مدار...که بي من و تو بگردد بسي روزگار ...غم و درود و شادماني و خوشي نماند هر گز ....جزايي عمل من ماند و نام نيک تو ...در پناه حق و خدا نگهدارتان ................................................
كاش مي شد از ميان ژاله ها / جرعه اي از مهرباني را چشيد / در جواب خوبها جان هديه داد/ سختي و نامهرباني را نديد / كاش ميشد با محبت خانه ساخت / يك اطاقش را به مرواريد داد / كاش مي شد آسمان مهر را / خانه كرد و به گل خورشيد داد / كاش ميشد بر تمام مردمان/ پيشوند نام انسان را گذاشت / كاش مي شد كه دلي را شاد كرد / بر لب خشكيده اي يك غنچه كاشت / كاش ميشد در ستاره غرق شد / در نگاهش عاشقانه تاب خورد/ كاش مي شد مثل قوهاي سپيد / از لب درياي مهرش آب خورد / كاش ميشد جاي اشعار بلند / بيت ها راساده و زيبا كنم/ كاش مي شد برگ برگ بيت را / سرخ تر از واژه رويا كنم/ كاش ميشد با كلامي سرخ و سبز / يك دل غمديده را تسكين دهم/