اولا اگرم مخاطبت به نظر خودت كم شده! من آمارم از 4-3 سال پيش كه ميومدم اينجا بيشتر شده...(با توجه به اينکه اکثر روزها تا 8 سرکارم و بقيه اش مي ره براي ارشدي که مي خونم، اما خوندن مطالبت برام خيلي که نخوام براي اينجا وقت بذارم-علت اصليش اينه که گاهي حرفاي دل منو مي زني-.) ولي بعضي موقعها كامنت نذاشتنم علتش اينه كه نمي خوام پابرهنه وارد درد دلي بشم كه با نهايت صداقت و پاكي با خدا مي شه. آروم مي خونم و از اينجا بيرون مي رم.
راجع به مسائلي که در مورد خوابگاه و وفاداريت نوشتي بايد بگم که گاهي با شناختي که از تو دارم اين مورد برام طبيعيه که نخواي بزرگيتو به کسي نشون بدي و بخواي از بعضي از حقات بگذري فقط براي اينکه...براي اينکه نذاري آرامش غير واقعي يک نفري که حقي نداره را بهم بزني... اين رفتارت قابل تحسينه! و اگر آرام مثل پدرش باشه بايد به اون هم تبريک گفت. مورد مشابه با اين جريانات که گفتي از يه نوع ديگه و يکم سطحش بالاتر(فقط خودم فکر مي کنم) زياد دارم اگه خواستي بگو تا برات تعريف کنم(نمي خوام وب لاگت شلوغ بشه) ، نوشتگاه شما يک حسني نسبت به جاي تنهايي هاي من داره! مي دوني چيه؟!
اينه که موقعي که قانون اين آرامش طوفاني را نوشتي گفتي بعضي مواقع موارد روزمره گيت را همراه با طوفاني که داره اينجا بيان مي کني ولي من نه اينکه نتونم قانونم را عوض کنم ولي يه حسيه که نمي خوام از اخلاقياتم بگم. و اين بد ه!
راجع به پينوشت 2 : ....
راستي سلام.
سبز باشي و پاينده.
يا حق