سفارش تبلیغ
صبا ویژن

آرامش طوفانی

صفحه خانگی پارسی یار درباره

اگر نگاه های روبه رو زبان ساده ام را بفهمند ... اگر !!!

    نظر

به بهانه ی خواهش دوستم ضحی !

می گوید : خواهش دستانم شور ربایش نیست عطش آشنایی است

می گویم : ببین ! سالهاست عطش آشنایی ها روحم را خاکستری کرده یک مشت غربت داری هدیه ام کنی ؟

می گوید : دستتت را به من بده جایی را می شناسم که می توانیم با هم به سقفش خیره شویم و آرزوهایمان را درگوشی زمزمه کنیم مثل همه ی دوستهای صمیمی !

می گویم : حدیث رفتن وهم داستان شدن را بی خیال شو جایی را می شناسی که بی سقف باشد و آدمهایش ندانند آرزو کیلویی چند است !

می گوید : ان همیشگی نیستی ... ثانیه هایت عبوس شده اند چشمانت به کدام کعبه اقتدا کرده که اینچنین از بیت المقدس مهربانی ام میگریزی عجیب تر ازهمیشه شده ای به کدام پنجره دخیل بسته ای ؛ دست به دامن کدام امامزاده شده ای که ضریح نگاهت اینقدر بی قرار وغریبه شده ؟

می گویم : ... هیس ... راست میگویی همه ی اینها که گفتی تکه ای از روح من است ؛ این من آرام... آخر سالهاست دیوارهای صمیمی امانم را بریده اند سالهاست نگاه های صمیمانه طاقتم را طاق کرده اند دست خودم نیست به این کلمه وهمه ی مشتقاتش آلرژی پیدا کرده ام انگار! صمیمی ، صمیمانه ، صمیمیت ...

سالهاست از نگاه های صمیمی هم رنگ زمین گریخته ام ، از لبخندهای بنفش آدمها از همه ی آنچه اسمش را مرام میگذاری

تو که شبیه من بودی چرا نمی فهمی چه میگویم ؟؟ فکر کنم بازهم اشتباهی آمدم ...

ببخشید از اینکه به ناموس دوستیتیان کمی جسارت کردم !

 

 پی نوشت 1) حضرت محبوب عزیزم از شما که پنهان نبوده ونیست این یک گفتگوی خیالی بود اخر او هرگز چیزی نگفت !

سوم شخص های زندگی من همیشه ساکت بوده اند

پی نوشت 2) این روزها عین شیشه شده ام با یک تلنگر ترک که سهله ... خورد میشم لازم نیست چپ چپ نگاه کنی یا سرم داد بکشی سکوتت کفایت می کند تا سجاده خیس شود.حتما یادت هست روزگاری دل خوش بودم چشمم بهاری ندارد وسرزمین همیشه زمستان است روبه روی آدمها البته همه به لطف دنیایی بود که دل میستاند و سنگ تقدیم میکند ! این روزها اما بی بهانه بهاری میشوم رگبار پشت رگبار ...

خواستم بگویم هوایم را بیشتر از دیروزها داشته باشی جای دوری نمی رود

پی نوشت 3) آقا جان نه اینکه خیال کنید تولدتان فراموش شد که خوب میدانید ..................................................

اگر چیزی ننوشتم خواستم یادم بماند از همه غریب تر شمایید ! خواستم یادم بماند نیمه شعبان فقط بهانه است برای از شما نوشتن که هر روز وقت میلاد همه ی دار وندار این گنبد دوار خسته است خواستم وقتی همه ی آبها ازآسیاب افتاد بگویم درگوشی ضمانت ما را پیش حضرت محبوب بکنید وفکری کنیدبرای این روزهای سوت وکورمان؛ شنیده اید که کربلا چه خبر است دیگر ...

بلکه "اللهم عجل ظهوری" شما کاری بکند ............

برای آمدنت انتظار کافی نیست

دعا واشک ودلی داغدار کافی نیست

خودت دعا بکن ای مهربان که برگردی

دعای اینهمه چشم انتظار کافی نیست

 

اردتمند : آرام طوفانی