سفارش تبلیغ
صبا ویژن

آرامش طوفانی

صفحه خانگی پارسی یار درباره

از چشمانت بپرس من بی تقصیرم!

گاهی وقتها آنقدر از حرف پری که نمیدانی از کجایش بنویسی گاهی هم انقدر خالی که نمیدانی از کجا !! فرقی نمیکند در هر دوحال تو میمانی ویک عالمه سپیدی که منتظرند سیاهشان کنی ...

حکایت حالای ما از نوع اول است حضرت محبوب ...

یه چیزی مونده تو گلوم از چند شب پیش تا حالا ...

 

من ریکی مارتین خوش تیپ ترین خواننده ی مرد از نظر محبوبه را نمیشناسم اما چشمان همیشه روشن تو برایم قابی شده که چشم روشن هیچ کس درآن جا نمیشود حتی ریکی مارتین  ...

 

من نمیدانم کریستینا خواننده است یا مدل لباس یا بازیگر ویا ... من فقط میدانم خیره شدن به اقیانوس بی انتهای دستانت  بزرگترین لذت دنیاست از همانها که دکتر قربانی معتقد است انگیزش درونی ایجاد میکند وبعد هم well-being!

 

من نمیدانم بچه ی انجلیناو براد پیت زیباتر است یا دختر کتی هولمز وتام کروز من فقط بلدم اول دفر بنویسم هو الجمیل و فکر کنم به آن نگاه های رویاییت...

 

 

 

 

 

 شاید هم یکی دو روز دیگر در این خانه ی طوفانی را تخته کنند به جرم اشاعه ی فرهنگ تصورجسمیت برای

تو !! تو که میدانی چه میگویم پس بی خیال آزادی مطبوعات و رسانه ها!

اصلا بگذار حالا که اب از سرم گذشته بگویم که تو برایم همان لولی وش شور انگیز غزلهای شب یلدایی ومن رمیده تر از همه ی غزل خوانان تاریخ،  بگذار بگویم همانی که میخواهم  روزی هزار بارروی بنمایدوجود خودم از یاد ببرد وبعد هم  خرمن سوخته ام را باد ... آره دلم آتش میخواهد و مشتی دل برای سوختن

 

حالا تو بگو بد است که نمیدانم ریکی مارتین خوش تیپ تر است یا ...؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

 

 

ارادتمند : آرام طوفانی

 

 

پی نوشت 2) : این روزها بهترین نام برای خودم را crazy psychologist میدانم ! خواستم خانه ی دیگری بسازم دیدم بضاعت ما همین جاست ! خانه ی اول واخرمان

 از طرفی احساس کردم بعد از 3 سال زندگی توی این دنیای مجازی شاید وقتش رسیده باشد به غیر از دل نوشته هایم برای حضرت محبوب از دیگر دغدغه هام نیز بنویسم  شاید بد نباشد ابعاد دیگر این طوفانی گاهی بروز کند ! همین باعث شد آرامش طوفانی بعد از سه سال مزین به طبقه بندی موضوعی شود !

اگرچه از دیوانه جماعت هر کار بر می آید شاید دو روز دیگر دلم خواست همانی باشم که بودم وبی خیال ابعاد دیگر شوم! خصوصیت طوفان است وموج های بی امان فکر هایی که مدام این ساحل را زیر رو میکند

ببخشای خواننده ی مهربان آرامش طوفانی ... بخوان وبگو که مشتاق شنیدنم

 

 

پی نوشت 2) خبر رفتنش را ظهر سه شنبه شنیدم وقتی گوشی موبایلم زنگ خورد و گفتند تسلیت!

به همین راحتی ... توی دفتر خاطراتم نوشتم :

 مرد بغض های کال وگریه های لال

قهرمان همیشه ی نوجوانی شیرینم

رفت ..................................................

به همین سادگی ومن ماندم حسرت اینکه چرا سال اول دانشگاه خجالت کشیدم سوغاتی اش را خودم برایش ببرم

ولبخند شادی اش را ببینم انطور که دوستم گفت ... من ماندم و حسرت دیدنش که گفته بود بگو خودش بیاید ببینمش...

به همین سادگی من ماندم وحسرت و رفتنن ناگهانش... درد را از هر طرف که بنویسی ، درد است...

یادت شاد مرد...