سفارش تبلیغ
صبا ویژن

آرامش طوفانی

صفحه خانگی پارسی یار درباره

اولین حاشیه نگاری آرام طوفانی روانشناس !‏

بهداشت روان -  دوشنبه -  28/8/86

مزلو میگه :

یکی از ویژگی های انسان سالم اینه که تجربه های زندگی براش تازگی داشته باشه همیشه،  شخصیت های سالم احساس تکراری بودن نمیکنن وهر روز که طلوع خورشید رو میبینند، لذت میبرند.

استاد میگه :

وقتی 15 ویژگی که مزلو گفته رو خوندین ببینید چقدر شخصیت سالمی دارین

 

با خودم میگم من هر چند وقت یه بار احساس تکراری بودن میکنم صبح پا شدن ، اومدن  دانشکده ورفتن سر کلاس و گوش دادن ونفهمیدن وگاهی فهمیدن وخونه اومدن ویه کم تلویزیون دیدن وخوابیدن ودوباره...! من خیلی وقتا احساس تکراری بودن میکنم ! به نظرت من آدم سالمی ام ؟؟؟!

یکی از ویژگی های روانشناسی خوندن اینه که هر روز احساس میکنی یه چیزیت هست ! البته استادا از روز اول هشدار میدن که زیاد به خودتون نگیرین اما این اتفاق ( به خود گرفتن) غیر قابل اجتنابه

مدتهاست احساس میکنم خیلی فکر تو سرمه اونقدر که نمیدونم چه جوری بگم . احساس میکنم افکار خیلی جلوتر از من حرکت میکنن. البته این ویزگی طبیعی افکاره اما فکر میکنم در مورد من خیلی غیر نرماله ! گاهی از سرعت وفشار حرکتشون تو ذهنم همه چی رو گم میکنم حتی روند طبیعی تفکرم میریزه به هم یه عالمه حرف دارم برا گفتن اما بر خلاف بچگیا (!!) که فرصت برا نوشتن بود و من انواع و اقسام دفترها رو داشتم ( دفتر نامه هایی که برا دلم مینوشتم، دفتر پرتغالی ، دفتر خاطرات روزانه ی معمولی ، دفتر نامه های دلم برای من ،  دفتر نامه های دلم برای زهرا، رفقا و...) این روزا برا نوشتن وقت کمه ؛ حتی خاطرات مختصر روزانه هم مدتیه رو دوش ثانیه ها گم میشن . توی آسیب شناسی میخوندم که یکی از ملاکای DSM برای بیماران ا فسرده ی  دو قطبی ( manic) اینه که پرش فکر دارن یعنی مدام توی سرشون انواع فکرها هست وانگار که اونا از افکارشون جا میمونن ! پس لابد دچار manic  شدم ! البته مثال نقضش اینه که افسرده ی دو قطبی دوره های افسردگی مهاد وآشفتگی رو متناوب داره اما من اینجوری نیستم ! در واقع آشفتگی به معنای واقعی کلمه ندارم و افسردگی هم نه اونجوری که بشه اسمش رو گذاشت افسرده ضمن اینکه آدم افسرده مهمترین ویژگیش کاهش ارزش خود اما من اصلا دچار کاهش ارزش خود نشدم وعزت نفسم همچنان نمره ی بالا میگیره !! تازه  زن داییم پیشنهاد کرده توی فامیل کارگاه بذارم ! این ارزش خودمو برده بالا کلی !!!!

با این وضع ممکنه دچار خود بیمار پنداری شده باشم ! اخه این روزا وقتی زیر گلومو فشار میدم درد میگیره به شدت ،  اطراف لبم هم جوش میزنه درحالی که اصلا سابقه نداشت ! یاد اون موردی افتادم که اومده بود کلینیک واتفاقا فوق روانشناسی بود وخود بیمار پپنداری گرفته بود وفکر میکرد ایدز داره اما نه ... خود بیمار پنداری ام ندارم چون این بیمارا معمولا به صورت وسواسی گیر میدن به یه بیماری اما من تو 24 ساعت دو بار یادم میاد که این جوشه چرا زده پایین چونه ام !!!

ای خدا ... روانشناسی که نتونه بفهمه چشه خوبه بهش بگیم crazy  psychologist ؟؟!!

دو حالت داره : یا چیزیم هست وفکر میکنم نیست

یا هیچیم نیست و فکر میکنم هست !

پیدا کنید پرتقال را !

 

 

پی نوشت : سرکلاس روانشناسی  مثبت حرف شد که یه بچه ی کوچیک وقتی از یه بچه ی بزرگترش کتک میخوره وکاری نمیتونه بکنه به محض دیدن پدرش شیر میشه میره پشت سر بابا وامیسته و کلی ام قپی میاد ومقایسه کردیم با فرهنگ توکل واینکه یکی از کارایی  که میشه برای well being  انجام داد همین توکل کردن ودعاست در واقع ما به قدرتی تکیه میکنیم که میدونیم قویتر ماست بنابر این آرامش میگیریم ( مکانیزم دعا هم همینه ) همون موقع گوشه جزوه ام نوشتم : خدااااا یه عالمه بچه ی بزرگتر از خودم میخوان تا میخورم بهم بزنن ، میشه من پشتت قایم شم و حواله شون کنم به تو ؟ میشه دستاتو محکم بگیرم و بهشون پز بدم که تو رو دارم