سفارش تبلیغ
صبا ویژن

آرامش طوفانی

صفحه خانگی پارسی یار درباره

صدای تو را میبوسم روی نسیم های محال...!

ترسیدم ... انگار زمین زیرپاهام خالی شد 

نشسته بودم که یهو فکرهای طوفانی هجوم آورد روی تنم ...گفته بودم این روزها فکرها جلوتر از خودم میدوند !

ترسیدم ... از فکرم ...از گفتن حتی آنچه در ذهنم میگذشت سعی کردم خوب فکرکنم به آنچه که میخواهم بر زبان بیاورم . کارراحتی نبود ؛‏ گفتن این حرف یعنی من آمادگیشو دارم ، یعنی من پای همه چیت وایسادم ، یعنی عزیزم من پایه که هیچ سه پایه ام !  حالا واقعا بودم ؟؟!

 جان دل پردردم ،‏عزیزم ،‏خدا ...

دلم میخواد ... بهتر از هرکی میدونی سراپا طلبم اما اگه اذن اومدن وحضور واسه اینه که از صدای ناله ها وخواستن های ساکتم خسته شدی، اگه معنی این اجازه اینه که  بگی : طوفانی بیا اینم بلیط فقط برو که دیگه نمیخوام صداتو بشنوم حوصله ام از دستت سر رفته ،‏اگه اگه اگه اگه...

 

بازم مکث کردم به این فکر کردم که هیچکی جز خودم و خودش نمیفهمه چی میخوام بگم فقط باید لباس رزم بپوشم برا جنگ با وسوسه هایی که میگه تو دیوونه ای !

 

خدا ... 

من کعبه بی تو نمیخوام !

    ارادتمند : آرام طوفانی