سفارش تبلیغ
صبا ویژن

آرامش طوفانی

صفحه خانگی پارسی یار درباره

هر کی خوابه خوش به حالش !‏

وقتی قرار باشه بعد مدت ها بنویسی حرف برای گفتن زیاد میشه وحوصله خواننده کم

اما حرف زبون نفهمه ! پس میخواد که بیاد ! ببخش...

اولا ...

پیروزی اصول گرایان بر طرفداران امداد های غیبی ، بر روزنامه وزین کیهان ، بر طرفداران حزب پادگانی

بر همه ی ارزش مداران ضد اصلاحات، بر مخالفان مافیای قدرت و ثروت وسیگار و کلیه ی فامیل وابسته، بر عدالت محوران مهر ورز مردمی وخادم به خلق ، بر همه فن حرفان بی رقیب  درعرصه اقتصاد وسیاست خارجی .......................................................

مبااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااا رک باد !!!!

 

دوما ...

روز معلم واسه من یاد آور تخم مرغای رنگی  پر از گل که از یه هفته قبل درستش می کردیم اما هیچ وقت نمی شد که بزنیم به سقف ویه بارهم که شده ،  محض رضای خدا صاف بیاد وبریز رو سر معلمامون!

روز معلم واسه من یاد آور بوی گلای یاس که بچه ها تا یه هفته از باغچه ی خونه هاشون میچیدن وکلاس بوی یاس میگرفت

روز معلم واسه من یاد آور تک تک معلمای ابتدایی وراهنمایی ودبیرستان با همه تلخ وشیرینایی که داشتن

 

کلاس چهارم ابتدایی خانم طوطیان معلمم، همراه با بهترین خاطرات ثبت شده نه اینکه بقیه نشدن همه رو دوست دارم خیلی زیاد اصولا بچه مثبت بودم وهم اونا منو دوست داشتن هم من اونا رو اما خانم طوطیان یه چیز دیگه است به یک دلیل بزرگ ... این دلیل بزرگ  بعداز 11 سال برام یاد آوری شد چون وقتی داشتم با علیرضا حرف میزدم احساس  کردم مدرسه نره بهتره اینه که بعضی معلمین محترم این جوری شخصیت این ها رو خرد کنن وکاری کنن که یه بچه اول راهنمایی وقت حرف زدن با من ، به خاطر زیادی اضطراب و تلخی خاطره ای که داره میگه سوزن های برس موهاش رو یکی یکی بکنه ! نمیخوام روز معلم مقام  معلم رو زیر سوال ببرم یا بعض کارهایی که می کنن رو زیر سوال ببرم ؛ حیف که زمان نیست تا این اتفاقات رو، برخورد معلمین امروز وحتی سیستم داغون آموزشی رو نقد کنم

 اون  دلیل بزرگ وبا اهمیت این بود که خانم طوطیان به من شخصیت داد،  به من اعتماد به نفس داد ،  به من اعتماد می کرد و ازم میخواست کمکش کنم واین بزرگترین دلیل بود  تا من همیشه توی  ذهنم حفظش کنم

معلمی همیشه آروزم بوده ... هنوزم آرزومه مدیریت یه مدرسه رو داشته باشم و دغدغه های تربیتی وفرهنگی که همیشه داشتم رو اونجا پیاده کنم امیدوارم به حقیقت بپیونده

روز معلم رو تبریک میگم اول به بابا که هم معلم من بوده هم معلم یه عالمه شاگرد ریز ودرشت وبعد به دکتر پورحسین که همیشه معلمی میکنن وبعد هم به همه ی معلمینم از معلم مهد کودک خانم پارسایی تا الان که اسم معلم ها عوض شده ومیگیم استاد !

 

سوما ...

تلوزیون یه تبلیغی نشون میداد 2 شب پیش ، که یه آقایی به خاطر خوب کار کردن تشویقی گرفت وهمکارش جریمه شد ؛ تا اینجا همه جیز مرتب ... آخر این انیمیشن صدای اذان رو میشنوی واون آقا که میره تا نماز بخونه؛ اینم خوبه اما...

این آقا محاسنی داره که در ذهن بیننده یک قشرخاص رو یاد آوری میکنه ، من مخالف ریش گذاشتن نیستم ! اما مخالف قشری نگری ام . من با کسانی که شان ظاهرشون رو حفظ نمی کنند اما معتقدند دل باید پاک باشه مخالفم چون معتقدم رفتار آدمها اگر چه تابعی از اون چیزی که که در درونشون میگذره اما رفتارشون روی باطنشون اثر میذاره ( این حرف هم علمی هم برگرفته از متن دین) با این حال، مخالفم که حتی در یک انیمیشن ساده ، این طور القا کنیم که فقط آدمهایی از یک قشر خاص وبا داشتن محاسن، به موقع نماز می خونن

ریش داشتن یا نداشتن ملاک نیست ، دیدم آدم هایی رو که خروار خروار ریش داشتن اما ریا وزهد فروشیشون نمره ی 20 میگیره ، وحتی اساسی ترین دستورات خدارو زیر پا میذارن ومثل نقل ونبات به آبروی آدم ها حمله می کنند ، تهمت میزنن و...

به اندازه کافی در حق دینمون ظلم کردیم ، خواهش میکنم به اسم دین، ریش رو سمبل دین داری نکنید ...

( اینا رو گفتم که بگم حتی یه تبلیغ ساده انیمیشنی چقدر میتونه در بلند مدت تفکرما رو ونسل ما رو جهت بده )

 

چهارما ...

توی ا نجمن علمی ( روانشناسی – دانشگاه تهران) قرار گذاشتیم ترین ها رو انتخاب کنیم البته برای هر ورودی جدا، 10 تا ملاک بود ، من شدم سیاسی ترین !!! در پر سوال ترین هم کاندیدای سیمرغ بلورین شدم ! بااینکه فقط 2ماه از گفت وگوهای علنی من درباره  سیاست  میگذره، وفقط یه عده مطلع بودن اما نمی دونم چرا همه نوشتن سیاسی ترین !!! اگر چه در جو فعلی دانشگاه ما سیاسی بودن افتخار بزرگیه ومن همین جا اعلام خوشحالی و ذوق زدگی میکنم!!

در همین راستا این ماجرا رو هم بگم که امروز سر کلاس تبلیغات وارتباطات  ، دکتر پورحسین بهمون یه سری کلمه دادن وازمون خواستن اولین تداعی های ذهنیمون رو درباره اش بگیم  در مقابل اسم دانشجو نوشتم : بی تفاوت !

قرار شد دکتر، نظرات بچه ها  رو درباره ی طرح امنیت اجتماعی وتداعیهایی رو که نوشته بودن ، برسونن به سردار رادان ؛ نظرات جالب بود  وتفکر بر انگیز . اگه یه پیوستار در نظر بگیریم هر کس یا این طرف بود یا اون طرف یا مخالف سر سخت یا موافق سر سخت( حد اقل توی اون برگه هایی که دکتر خوندن این طور بود) واین نتیجه میدهد که : طبق معمول قضاوت های ما، همه یا هیچ !!( با کسر چ )

 

پنجما...

سر کلاس روان سنجی فروغ بالای جزوه ام نوشت : دقت کردی چقدر خودتو درگیر کردی ؟ چقدر چشات خسته است ؟ دوست داری یه کم بخوابی ؟

همون طوری که داشتم به حرفای دکتر فراهانی گوش میدادم بالای دفترش نوشتم :

هر کی خوابه خوش به حالش    ما به بیداری دچاریم !

 یه روزی که خیلی هم نزدیکه ناخواسته منو می خوابونن یه جایی به نام گور! بذار از این بیداری استفاده کنم ...

 

ششما ...

مدتی ازش مرتب یه چیز رو میخوام :

بهم قدر ت بده حق رو از باطل تشخیص بدم

 قدرت بده حق رو که شناختم فریادش کنم و از گفتنش نترسم

این روزها او حسابی هست من اما نیستم ... همون قدر که خونه نیستم همون قدر که با فروغ نیستم همون قدر که ...

 

هفتما ...

نوشته ها همون طور که جاری شد نوشتم بی ربط بود یا نبود ... مهم نیست

 اینجا که دیگه مال خودمه ، میخوام فقط جاری بشم ...  بی هیچ دغدغه ای