سفارش تبلیغ
صبا ویژن

آرامش طوفانی

صفحه خانگی پارسی یار درباره

نامه هایی به .... درحالی که عمومی می شود!

    نظر

همان اولین روز،(‏ وسط حیاط دانشکده خودمان، همان روزی که تو محجوب بودی ومن گستاخ وپر ازآن اعتماد به نفس کذایی !، همان روزی که بعدا گفتی دستانت گریسی بوده و تازه از آزمایشگاه بر میگشته ای ومن - دقت کن من !!- ندیده ام ، ) گفته بودم همه فکر میکنند خیلی منطقی ام ، حتما یک چیزهایی هست که همه این فکر را میکنند دیگر! من هم تمام تلاشم را میکنم که که فکر همه را مغشوش نکنم اما تو یادت باشد آدم شهودی ای هستم ، خیلی  ! وتو موظفی که یادت باشد !

حالا من با همان شهود به این نتیجه رسیدم که ...

بعد با خدا مطرحش کردم، بعد خدا پیغام فرستاد ، بعد من کلی ذوق کردم ومثل همیشه که به نظرم خدا خیلی زود می بخشد با حس بخشیده شدن زدم بیرون وتورا هم از تصمیمم مطلع کردم... ، توضیح دادم این یک امتحان برای من وهمه ادعاهای طوفانیم است، گفتم که احساس گناه نکن تو مقصر نیستی ... اصلا همه حرفهای خوبی که یک روانشناس خوب میتواند بزند را گفتم!‏!!_ از این روانشناس های برنامه خانواده ! _  وتو آخر سکوتت را شکستی و گفتی :

 دلمو شکستی ...

حالا من بااین احساس دوگانه متضاد متعارض اسکیزوفرنی ساز چه کنم ؟؟؟

 احساس شکاندن یک دل وقولی که به خودم داده ام برای جبران نمره صفری که از خدا گرفته ام و این حس که حالا چه وقت عذاب وجدان گرفتن بود دهه شصتی بیچاره پر از احساس گناه آرمانگرای ........!

پی نوشت1)‏: یاد گرفته ام با دلم مبارزه کنم ... بچه که بودم درمقابل بعضی خواسته ها بابا جواب می داد: آدم هر چی که دلش میخاد که بهش نمی گه چشم! وبماند که با این تفکر چه خاطره هاکه ندارم وهر بار یادش میکنیم دو نفری میخندیم و بابا با رضایتی عمیق ودوست داشتنی عمیق تر میگه: حالا مگه ضرر کردی؟ بد این همه خوب باراومدی!!!!!( وصد البته ماست هیچ بابایی ترش نمی شود!)

 

پی نوشت 2) اگر برای تو تشخیص رگه های سادیستیک را گذاشته ام برای خودم مازوخیسم را ، پس از دور دستانم را میگذارم روی دل شکسته ات و بلند داد میزنم : 206 تا ، این طوری لااقل عذاب وجدان شکستن قلب تورا التیام بخشیده ام .....

 

پی نوشت 3) گوشت را بیاور جلو... تمام می شود این روزهای ویرانی ....