سفارش تبلیغ
صبا ویژن

آرامش طوفانی

صفحه خانگی پارسی یار درباره

نیم نگاهی کافی است...

    نظر

 

 

مولای شب گریه های بی صدام سلام

چه بگویم؟ این که سخن میگوید مصداق ظلمت نفسی است

این که مینویسد همان است که هرروز دلت را میشکند

این که اینچنین سر پایین انداخته همان بنده ی گستاخی است که انگار نه انگار خلیفه الله است انگار نه انگار که روی دوشش امانت خداست انگار نه انگار که فرموده ای حتی اگر او فراموش کند شما در همه حال از اخوالش آگاهی....

آقا ...مولای طوفانهای گاه بی گاه

آمدنت چقدر طول کشیده میدانم که شما منتظری ما دلمان آماده شود آخر این دلهای شب زده را چگونه میتوان چراغانی آمدنت کرد؟ این خانه ی گرد گرفته ی دل ما چگونه میتواند پذیرای مهمانی چون تو شود... میدانم آقا میدانم حسابی دلگیرت کرده ام اما شما که آقای مهربانی هستی حتما عیدی ما را در روزمیلادت بازگشتمان به خود قرار خواهی داد

میدانم شما بزرگتر از این حرفهایید این ظلمت زده را نمیبینید وخانه ی سیاه دلش را با غمزه ی نگاهتان آنچنان نوری میبخشید که خورشید شرمگین میشود ومیدان خالی میکند

 آقا ...مولای بهانه های بی بهانه ام

پرواز را فراموش کرده ایم بالهایمان را جاگذاشته ایم کلید قفس را گم کرد ه ایم وآنقدر شکسته ایم که کارمان از بند زدن گذشته دیگر این خرده ی شکسته ی دلمان را جز دستان گرم شما درمانی نیست توقع زیادی است شاید .... اما نه بی مهری است اگر بگویم توقع زیادی است بزرگیتان انقدر هست که امشب خواسته ی کوچکمان را برآورید

آقا ... مولای پاره پاره ی دلهای سوخته

نیم نگاهی کافیست امشب...

واگویه های آرام طوفانی دردیار مهر http://diyaremehr.parsiblog.com