سفارش تبلیغ
صبا ویژن

آرامش طوفانی

صفحه خانگی پارسی یار درباره

بازی شکر گزاری به بهانه عید شکر گزاری

از کلیشه شدن وتکراری بودن بیزارم اگرچه که گاهی عاشق تکرارم! و این نمایی از تناقضات روح طوفانی من است . میدانی که ...!

ننوشتم چون خواستم خودم باشم همان ارام طوفانی،  همان که وقت بارانی شدن آسمان فکر وایمانش جایی ندارد جز پناه آوردن به چتر نگاه تو

ننوشتم چون خواستم خودم باشم وتو و حالا بی انصافی است بعد از این همه برکت که نثارم کردی سکوت کنم

میخواهم بازی را شروع کنم وامیدوارم دوستان مجازیم خودشون رو در این بازی شریک کنن

این بازی رو به این نیت اغاز میکنم که تا مدتها همه مون به یاد عنایاتی بیفتیم که در این ماه بهمون کردی

هر کی دوتا از اتفاقات خوبی که در این ماه براش افتاده و باعث شده رمضان امسالش متفاوت باشه رو  بنویسه . با خودم شروع می کنم

بسم الله الر حمن الرحیم ...

1- سال هاست بابا اصرار داره بر خوندن دعای ابوحمزه و آشنایی با معارفش ، از اونجایی هنوز اونقدر لایق نیستم که وقت سحر مدت زیادی بیدار باشم واین دعا رو بخونم واز طرفی طولانی بودن دعا مانعی می شد برای اینکه با شروع کردنش از ادامه اش خسته نشم ( خصوصا تنهایی) این توفیق ازم سلب شد. تا امسال که در شب 19 ماه رمضان با تموم وجود مزه مزه اش کردم اونقدر که شییرینش هنوز هم زیر دندونای روحمه ! اونقدر که حتی در آخرین سحر ماه رمضان حالم رو عوض کرد وباز هم یادم انداخت یکی از بهترین و زیباترین مناجاتها،‏دعای ابوحمزه ثمالی است ...

 

2- ختم قرآن رسمی که باعث شده در ماه رمضان به بهانه ختم حتی روزی یک جز از مفاهیم کتاب آسمانیمون که در طول سال بیشتر روی طاقچه های خونه است ، توفیقی نصیبمون بشه ونگاهمون به نور قران روشن ...

ختم قران های سالهای پیش نه اینکه به دل ننشسته اما گاهی به بهانه اینکه معنیش رو خوب نمی فهمم معمولا ناقص بوده وتر جیح میدام مثلا 10جز بخونم اما با معنی . امسال تصمیم گرفتم این طرز تفکر رو کناری بذارم وبه این فکر کنم که حد اقل اجر خوندن بدون معنی قران اینه که نگاهمون روشن میشه وعادت میکنه به دیدن چیزهای خوب وهمین نیت باعث شد رمضان امسال در عین خوندن 30 جز قرآن وحتی بیشتر، از معانیش هم لذت ببرم وبفهمم . انگار که خدا لطف کنه وبه بهای نیت قلبیمون کمک کنه به خواسته ی دیگه مون هم برسیم

 

خدا رو شاکرم که امسال رمضان رو نه در حد توان اما به قدر ذره ای چشیدم و با خودش بودن رو با عمق وجود باور کردم

دوستانی که به این بازی دعوتشون میکنم وازشون میخوام اونها هم 4 نفر رو به بازی شکرگزاری این طوفانی دعوت کنن اینه  :

سید عیسی هاشمی http://www.eissahashemi.persianblog.ir/

آنتیک نازنین  http://anticwords.blogfa.com/

آسمان http://bazkhan.parsiblog.com/

و  

ماری عزیزم http://harimedel.persianblog.ir/

ارادتمند : آرام طوفانی

 

 

  


منم که شهره شهرم به عشق ورزیدن!!!!

نیمه شعبان سال قبل 

همسایه سر کوچه هر سال نیمه شعبان نذر آش داره امسال همسایه ی ته کوچه هم تصمیم گرفته آش بپزه!

همسایه ی سر کوچه بهش میگه آقا شما این کارو نکن تو یه کوچه 16 متری همچین جالب نیست تفرقه باشه ما که داریم میپزیم شما فردا بپز

آقای همسایه ی ته کوچه میگه : نمیشه ، منو وارد کارای خصوصیتون نکنین! من فردا میخوام غذا بدم من سوی خود شما سوی خود

آش دو طرف پخته میشه همسایه ی سر کوچه از اونجایی که آدم خوش برخورد وخوش زبونیه مراسمش خیلی عالی برگزار میشه وهمسایه ی ته کوچه همه ی آشی که پخته رو فردا شبش میبره میده یه جایی که از دستش خلاص شه ....

 

نیمه شعبان امسال

همسایه سر کوچه بازم با احترام به آقای همسایه ی ته کوچه میگه :آقا چرا این جوری برخورد میکنی ؟ بیا وامسال کار پارسال رو تکرار نکن

همسایه ی ته کوچه زیر بار نمیره ، همسایه ی سر کوچه این بار آش رو یه جای دیگه میپزه همسایه ته کوچه وقتی میشنوه که همسایه ی سرکوچه امسال واسه اینکه حوصله نداره اعصابشو با این آدم خورد کنه ورفته،‏میگه : به به !!‏چه خوب !

همسایه ی ته کوچه ما هر سال دو شب نذری داره البته یه شبش مال همه کوچست که کمک کردن وپول دادن

همسایه ته کوچه مامرتب به همه میگه: اون موقع که شماها تو خونه خواب بودین من داشتم غذا میپختم توی گرما !

همسایه ی ته کوچه ی ما به مهمونا میگه : من چک سفید امضا دارم واسه این صندلی ها کثیفش نکنین!

همسایه ی ته کوچه ی ما به بچه ها میگه : چشم وصورتتون به ... ،مواظب باشین با فشفشه وآتیش بازیاتون صندلیا نسوزه !

همسایه ی ته کوچه ما اونقدر خوش زبون که همسایه های دیگه باهاش قهرن و اونایی هم که میرن دل خوش کردن به اینکه مجلس آقا امام زمانه

همسایه ی ته کوچه ما هر سال نیمه شعبان نذری میده ........................................

 

پی نوشت : آقا ما رو ببخشید که واسه اومدن شما این همه آماده ایم......!!!

 ما رو ببخشین که به اسم تولد شما هر سال فقط آش میخوریم تو خیابونا شربت وشیرینی سرو میکنیم

ماروببخشین که یادمون میره نیمه شعبان باید فرهنگ ساز باشه نه اینکه ...

ماروببخشین که یادمون میره لیوانای شربتمون رو نریزیم تو خیابون

ماروببخشین که به بهانه ی نذری ونیمه شعبان باشیطان دست دوستی میدیم ومنم منم هامون گوش آسمون رو کر میکنه

مارو ببخشین که به بهانه ی شما بذر کینه وقهر رو توی دلهامون میکاریم ...

آقا ببخشید که انتظارما توی آش رشته وشیرینی وشربت و... خلاصه میشه

آقا .................... ببخشید

ارادتمند : آرام طوفانی

 

 

 


این الرجبیون ؟؟؟؟؟؟؟؟

اپیزود اول :

رو درودیوار دانشکده تبلیغاتی زدن با عنوان : " مصباح حقیقت " بسیج دانشگاه علوم پزشکی تهران برگزار میکند جلسه ای برای آشنایی با آرای شهید متفکر مطهری .........

لبخندی محو صورتم رو می پوشونه ... ! درس تبلیغات وارتباط این ترم بد جور ظریف بین ونکته بینم کرده ! کوچکترین تبلیغی  ذهنم رو مشغول میکنه . در اصول تبلیغات ،اصلی داریم به نام " تبلیغات زیر آستانه ای " در این مدل تبلیغ، کلمات وجملات به صورتی محو از جلوی چشم بیننده رد میشن ودر ذهنش میمونن وجاهایی که باید خودشون رو نشون میدن مثلا علامت یه ماده شوینده که توی یه فیلم کاملا اتفاقی میبینید در خریدن اون ماده شوینده توسط شما حتما موثر ...

حالا امروز مصباح حقیقت اگر چه ظاهرا یه اسمه اما درواقع داره این پیام رو به تو میده که : آقای مصباح یزدی هم چون مطهری می اندیشد و همچون او ، میتوان به عنوان ایدئولوژیست نظام جمهوری اسلامی روی او حساب کرد وهمه اینها در حالی است  که آقای ناطق نوری در برنامه محرمانه گفته بود : هنوز هم بعد از این همه سال برای شهید مطهری مشابهی نداریم ویا صحبت آیت الله سیستانی خطاب به یکی از وزرای دولت اصلاحات که: بعد از 30 سال از شهادت مطهری ، آیا کسی مانند او را تربیت کرده اید ؟

ترکیب مصباح حققیت خاطراتی رو در ذهنم تداعی میکنه .....

 

فلاش بک 1:

در مجلس بحث داغی در گرفته ، عده زیادی مخالف و عده ای موافق ! صدای یاران امام بد جور دراومده ؛  یکی از نمایندگان مجلس که معروفه از شاگردان آیت الله مصباح یزدی است ، در باره ی نظام اسلامی وجمهوریت این نظام حرفهایی زده که با سخنان امام هیچ هم خوانی نداره !  نکته این جاست که این حرفها در صحن مجلسی زده شده که خود نماد جمهوریت نظام است!! عجیب تر اینکه این طرز تفکر به نام امام تموم میشه ...

 

فلاش بک 2:

آقای دکتر حمید انصاری کتابچه ای تحت عنوان " میزان رای ملت است " رو در پاسخ به اظهارات آیت الله مصباح یزدی و آقای محسن غرویان( نماینده مجلس) می نویسند ومفصل به تشریح آرای امام درباره ی جمهوریت نظام می پردازند ومیگویند : " جمهوریت واسلامیت دو قید تفکیک ناپذیر از حکومت اسلامی مطلوب امام وملت است. جمهوریت ناظر بر فرم وساختار وروابط بین ساختارهای نظام است واسلامیت ناظربرمحتوای آن . در جامعه اسلامی ، جمهوریت بدون اسلامیت نظامی طاغوتی است و اسلامیت ، تنها در قالب حکومتی متکی بر خواست ورای ملت امکان تحقق واقعی میابد . تحمیل رای درانتخابات که حق مشروع مردم است شرعا وعقلا جایز نیست . نامگذاری نظام اسلامی به نام جمهوری اسلامی ناشی از شرایط اضطراری ویا وارداتی غربی نیست واین نام ساختار وعنوان رسمی نظام است برای حال ونسل های آینده . ولایت فقیه رکن بارز مشروعیت نظام وعمود خیمه انقلاب اسلامی است وبین حق رای مردم درتعیین سرنوشت خویش وانتخاب ارکان نظام هیچ تعارضی وجود ندارد... " ( این کتاب توسط موسسه تنظیم ونشر آثار امام خمینی چاپ شده )

 

فلاش بک 3:

هیئت محبان اهل بیت کاشان که حاصل جمع شدن عده ای رزمنده و جانباز وخانواده شهداست ، به رسم هر ساله برای ارتحال امام مراسم داره ( تنها هیئتی در کاشان که چنین مراسمی رو داره ) پدر ودوستانشون از آقای محتشمی پور دعوت میکنن ، این رسم هیئت که از یاران امام دعوت بشه تا اونها فارغ از مسائل سیاسی وجناحی اندیشه های امام رو تبیین کنند .  آقای محتمشی پور سخنرانی جالبی داره ومن برای اولین بار از ایشون حرفهایی در باره ی" فرقه ی مصباحیه " میشنوم وبرام جالبه که یکی از  یاران امام و البته از طایفه اصلاح طلب با این جسارت در باره فرقه ای صحبت میکنه که هیچ کس نه تا به حال ازش حرفی زده ونه خطرش رو گوشزد کرده ... شنیدن این  حرف ا زجانب کسی که امام او رو دارای هوش سیاسی دونستن ( امام د رمورد دو نفر این صفت رو به کار بردن یکی آقای محتشمی پور ودیگری حاج احمد آقا ، البته بنده نقل به مضمون می کنم در صحیفه امام هست ) جالبتر به نظرمیرسه ...

 

فلاش بک 4:

صحبت های آقای  مصباح یزدی درباره حکومت اسلامی واینکه در اسلام جمهوری نداریم خیلی برام عجیبه ! به بابا میگم من با این سن کم میتونم برای ایشون استدلال کنم که وقتی علی (ع) بعد از 25 سال سکوت از طرف مردم برای خلافت دعوت میشن و ایشون میفرمایند : اگر اصرار مردم نبود ..... افسار شتر خلافت را ...  یعنی میزان رای مردم است !! واقعه ای از این بالاتر برای اثباث جمهوریت در اسلام میخوایم مگه !!؟؟

 

اپیزود دوم :

آقای محتشمی پور این بار با حساسیت بیشتر وتند تراز قبل واین بار دراصفهان  درباره خطر فرقه مصباحیه وافکار متحجرانه اعلام خطر میکنه ، بلافاصله بعد از این سخنرانی حمله ها شروع میشه وطبق معمول خانم رجبی شدیدتراز همه موضع میگیره

 کسی که داعیه اسلام داره به راحتی روحانی با سابقه ی نظام رو زیر سوال میبره وکسی هم لام تا کام حرفی نمیزنه !

در مملکتی که فریاد می کنیم امام زمانیست اینگونه آبروی آدمها زیر سوال میره وهیچ کس دم بر نمیاره  چطور میشه که خانمی (!) اینچنین شخصیت های ما رو با قلمش زیر گیوتین میبره و از طرف دیگه معجزه  ی هزاره سوم مینویسه !!! نکته جالب تردر این نامه سوالاتی است که خانم رجبی درباره ی شخصیت وطرز تفکرآقای محتشمی پور مطرح میکنه ، البته بهتر بگم اتهامانی میزنه که باعث ایجاد سوال در ذهن نسل سوم میشه وکسی نیست تا به این سوالت پاسخ بده

درجایی از نامه اشاره میشه به اینکه آقای محتشمی پور خائنن چون درباره ی جنگ عراق وکویت نظراتی داشتن ... از پدر در این باره پرسیدم وایشون با خنده جواب دادن که آقای محتشمی پور معتقد بود باید برای مقابله باآمریکا در جنگ با کویت ، همراه عراق باشیم، این نظر رو مرحوم آیت الله مشکینی ( رئیس مجلس خبرگان ) وآیت الله حائری شیرازی

( امام جمعه وقت شیراز ونماینده ولی فقیه) هم داشتند !! اما آقای محتشمی پور به خاطر این نظر خونش مباح ودو بزرگوار دیگه .... !!!؟

 ومن که واقعا منتظرم تا بلکه با دعای خانم رجبی موتوابغیظهم بشیم !! برای خودم متاسف میشم که  فاطمه رجبی شده بلندگوی اصولگرایی و مدرس تاریخ انقلاب ( ایشون استاد درس انقلاب وریشه های آن در دانشکده صدا وسیما هستند !!!)

 

اپیزود سوم :

آقای محتشمی پور درباره ی سخنرانیشون در اصفهان با اعتماد ملی در تاریخ 3/4/87 مصاحبه میکنه و محکم تر از دفعه قبل اعلام خطر میکنه ، دلایل مفصلی برای حرفهاشون میارن ومعتقدن نام فرقه ، برازنده ی این طرز تفکر ... بعد از خوندن روزنامه برای این بزرگوار آرزوی سلامتی می کنم وبه بابا میگم:  بعد از مدتها یکی پیدا شده که در جو ضد انتقاد وضد مخالف جامعه ( به سرنوشت فرزاد حسنی در کوله پشتی ، مثلث شیشه ای وصدها نفر از اینها بالاتر از صدر تا ذیل مملکت مراجعه شود !) با این صراحت وشجاعت حرف بزنه ، الحق والانصاف که یار خلف امامه .....  چرا نذاشتین سر اون ماجرای مصباح حقیقت مطلب بنویسم وبزنم رو برد دانشگاه ؟؟!! بابا نگاهی میکنه ومیگه : چون ایشون آقای محتشمی،  توهم یه دانشجوی آس وپاس!!

 

اپیزود چهارم :

چراغ حقیقت جز در دستان مطهری ،  برازنده ی هیچ کس نیست 

 

 ارادتمند : آرام طوفانی

 

 پی نوشت : خواستم از رجب بنویسم ولیله الرغائب و...  یادی کنم از فرزاد حسنی که اگرچه با بعضی برخوردهاش مخالف بودم اما معتقدم اگر لیله الرغائب این چنین بر سر زبانها افتاد ابتکار او وکوله پشتی بود .

شب آرزوها حتی برای مذهبیون هم جز سالی یک بار سرزدن به مفاتیح ویاد آوری چنین شبی ، مفهوم دیگه ای نداشت وامروز اولین 5شنبه ماه رجب این چنین بر سرزبانها افتاده

 هر جا هست براش آرزوی موفقیت می کنم وامیدوارم بیش از این به خاطر تعصب وعدم انتقاد پذیری مسئولین که هر روز ادعای بیشتری برای شنیدن نقد دارند، از تلوزیون دورنمونه

این خواسته رو رها کردم به چند دلیل و مهم ترینش این بود که فکر می کنم اگر بنا باشه تو این ماه خدا نگاهی بهمون بندازه لازمه اش اینه که درابعاد مختلف خودمون رو بسازیم . عبادت یک بعد بندگی ماست.  اگر قرار چیزی بنویسم باید ازمسائلی بنویسم که انگار کسی متوجهش نیست یا اگرم هست براش مهم نیست ...

شاید به برکت ماه رجب مصلحت اندیشی وبی تفاوتی رو کنار بذاریم وبیشتر حواسمون به دور وبرمون باشه وبفهمیم از ماست که بر ماست!

التماس دعا به همه ...

 


دلم به بوی تو آغشته است ....

آقا سلام

اگرچه این روزها هوای حوصله ابری است اما هر روز که می گذرد، هوای مسموم بی تفاوتی، ریا، دروغ وافترا بد جور ریه های ذهنمان را پر میکند . یادم هست آیت الله توسلی در آخرین سخنرانیش ، آن لحظه که نفس هاش در راه نفس های تو به شماره افتاد، گفت :

" امام آمد ارزش های انقلاب را بگوید ، تهمت نزنید، دروغ نگویید، ریا نکنید "

اما چه کنیم که انگار همه از تو فقط نامت را میخواهند برای ثابت کردن خودشان! حرف هایت را فراموش کرده اند وخود آنچه گفته ای را تفسیر می کنند وحکم می دهند .

مسخره مان می کنند و میگویند تازگی ها همه تان یار امام شده اید !!!

تا الان دین بودند ، وکیل وصی همه دنیا بودند، نماینده تام الا ختیار امام زمان "عج" بودند ، افتخار یاری تو را هم برای خودشان مصادره کرده اند وتاب نمی آورند ما هم ببالیم که گوشه ای از این انقلاب رد پای ما هم هست ... ما شده ایم یار آمریکا وجیره خوارغرب!

 

پیش ترها گفته بودم شکا یت کسانی را نزد تو می آورم که اینجا شکایت کردن از آنها ، استغفرالله می خواهد و باید هزار جور جواب پس بدهی

حالا هم شکایت دارم ودلم گرفته ......

آقا من دلم گرفته چون در مملکت امام زمانیمان مدیر مسئول یک روزنامه که خود را یار تو می داند، پایبند به اصول نظام جمهوری اسلامی می داند ، وکیل الرعایا می داند ، به راحتی آب خوردن مرجع تقلیدی را زیر سوال می برد وکسی دم بر نمی آورد ! آن هم مرجعی که از شاگردان بنام تو بوده ومیراث دار نظریه ی فقه پویایی است که تو به آن معتقد بودی .

آقا جان درد من نقد نیست که ما پیرو مولایی هستیم که فرمود : نگاه کن چه می گویند نه آنکه که می گوید ؛ درد من درست همان چیزی است که میگوید ! که می گویند ...

 

من دلم گرفته چون آرمان های تو را آنگونه که می خواهند تفسیر می کنند ، تو می گویی نظام جمهوری اسلامی ووقتی خبرنگاران خارجی در نوفل لوشاتو می پرسند جمهوری  اسلامی چیست ؟ میگویی همین جمهوری که شماها دارید البته اسلامیش ، آن وقت می گویند ما در اسلام دموکراسی نداریم !!!!

تو میگویی اسلام آمریکایی نمی خواهیم می گویند تحویل بگیرید ، منظور امام اسلام شماها بوده است !

تو می گویی نیروهای نظامی وارد سیاست نشوند وما عین سخن تو را نقل می کنیم ، می گویند می خواهید ما را خفه کنید ، می خواهید جلوی صدای ما را بگیرید ومنظورامام ما نبوده ایم !

 

من دلم گرفته چون وقتی یادگارت سید حسن خمینی ، آرمانهایت را - به رسم پدر – آرام اما صادقانه به زبان می آورد عده ای هماهنگ با هم تا می توانند زیر سوالش می برند ، اورا منتسب به یک جریان می دانند ومثلا افشا گری می کنند و بعد هم خودشان با همان هماهنگی اولیه ، توهین به ایشان را تقبیح می کنند وبرای ساکت کردن یاران امام ، سایتی که متعلق به خودشان است ، بلندگوی افکار وایده های خودشان است ، مداح سیاست هایشان است را می بندند ! شاید هم این روزها وقت همان تصفیه حساب هایی است که خودت در تاریخ 23 آبان 61 پیش بینی کرده بودی : " اینجانب هیچ گاه میل نداشتم وندارم که درباره نزدیکانم سخنی بگویم یا دفاعی کنم لیکن علاوه بر آنکه در پیشگاه حق – جل جلاله_ مقصرو مجرم هستم واز درگاهش طلب عفو بخشش دارم ... ودر نزد مسلمانان وملت عزیز اعتراف به قصور وازآنان طلب آمرزش دارم، لیکن در پیش بعضی گروه ها واشخاص گناهانی نابخشود نی دارم واحتمال قوی میدهم پس از من ، برای انتقام جویی از من به بعضی نزدیکان ودوستانم تهمت هایی که من آن ها راناروا می دانم ، بزنند. و به آتشی که باید مرابسوزانند، بسوزانند واحیانا به صورت دفاع از من ، انتقام مرا آن ها بگیرند ... "

 

آقا جان ؛ 19 سال کم نیست ................................. 19 سال نبودی اما دیدی چه می گذرد بر ما

کوچکتر که بودم رسم خانه بود بعد از شستن دست ورو، روی دست بابا به دیوار بچسبم وهمین عکست را ببوسم !

من بزرگ شده ام

علی ،نوه ات هم ( که حالا برای خودش مردی شده وباید بگویم علی آقا)

وصد ها من وعلی دیگر ...

اما دلم می سوزد از اینکه خیال می کنند چون کوچک بودیم وبا چشم کودکیمان ، تو را دیدم، یادمان رفته یا اصلا چیزی نمی دانیم ومیتوانند به نام تو هرچه می خواهند به خوردمان بدهند ...

من نسل سوم این انقلابم از همان گهواره خواب ها که امید تو بودند اگر دلم می سوزد نه برای اینکه از دین گریخته ام ، نه برای اینکه آمریکایی وغربزده شده ام ، نه برای اینکه ضد ولایت فقیه ام ، نه ... که اتفاقا از سر درد وجودم فریاد می شود .

من نسل سوم این انقلابم ووقتی می بینم کسانی که تو را ودوران تو را درک کرده اند، اینگونه اصول انقلاب را زیر پا می گذارند واصول گرایی را فریاد می کنند، دلم می گیرد

 

من دلم گرفته اما در نوزدهمین سال رفتنت ، از تو می خواهم دعایمان کنی که جز حق نگوییم و از غیر حق نترسیم ....

ارادتمند : آرام طوفانی

پی نوشت : برای سالگرد رفتنت نوشتم پارسی بلاگ سر ناسازگاری داشت نشد بفرستم ؛‏خودت یادمان دادی هیچ وقت دیر نست حتی بعد از 2500 سال


وکسی نیست پشت چشمانم ...

حکایت دو خط نوشتن وآسوده شدن نیست

میگفت - البلا للولا - که کاش بلا بود وکاش ولایی !

حکایت ، حکایت فاصله ای است به عمق اشک های نریخته وبغض های کالی که ماند تا شاید دستی بچیندش وشور ربایش انگشتی ، در کشاکش این همه درد، آغوش بگشاید برایش

حکایت ، حکایت  اضطراب ممتد زندگی شهری و دویدن ها ورسید نهای نیمه کاره ونرسیدن های همیشگی نیست

حکایت این همه از دست دادن برای یافتن چیزی که معلوم نیست خواهد امد یا نه !

کارازاین ها گذشته !حکایت،  حکایت گستره ای از تشویش است و سیطره ای از سکون (1) سکون درعین تحرک

درد ناک تر است اگر تجربه کرده باشی وتشویش هولناک ،اگر، دستی نباشد برای پاک کردنش از صفحه ی دل

می گفت - با هرچه عشق نام تور ا می توان نوشت - من بی سوادم یا نام تو اینقدر سخت است ؟

ودرد .......................

ودرد .............................................

ودرد .............................................................

در من هنوز ادامه دارد

کجای این همه تشویش ایستاده ای ؟

1) وامدار محمد رضا عبدالملکیانم

 


توبه فرمایان چرا خود توبه کمتر می کنند؟؟؟

قدیم ترها که فرصت بیشتری داشتم وتنها کارم رفتن به مدرسه وفعالیت های فوق برنامه بود، بابا تاکید داشتن که روی خودت کار کن

وقتی معنیش رو می پرسیدم ازم میخواستن که روی قرآن کار کنم . گاهی برام تحقیق هم جور می کردن! مثلا یادمه سال پنجم ابتدایی بهم گفتن : داستان حضرت مریم رو از تفسیر نمونه بخونم وجواب سوالی که گفته بودن رو دربیارم یا ازم خواستن اسم خوراکی هایی که در سوره ی بقره اومده رو در بیارم

معتقد بودن از نظر دینی باید مطلع باشم وگله داشتن انقدر که به کارای سیاسی و نوشتن مطلب و برنامه های شورای های دانش آموزی ومجمع مشاورین آموزش وپرورش و... می رسی ؛ به مطالعه وعمیق کردن اطلاعات دینی ات نمی رسی.  همیشه نگران بودن ازاینکه پوسته ی دین رو بچسبیم ومغز رو بذاریم تو ویترین !

طبیعی که در چنین فضایی شاید بیش از بعضی هم سن وسالانم مطلع بودم اما در این زمینه مدعی نیستم. گاهی از خودم خجالت میکشم وگاهی خوشحالم که نگاهم به دین افراطی وپوسته ای نیست( شایدم گاهی هست خودم خبر ندارم، همیشه یه درصد خطا، وجود داره)

این روزها نمایش فیلم فتنه وحرف وحدیث های پیرامون اون یادم انداخت که بابا پر بیراه نمی گفتن!

فتنه فیلمی که نماینده ی مجلس هلند ساخت وما خودمون بیشتر تبلیغش کردیم( از بس گفتیم این چیه ساختن ! دیدی؟؟!) قابل بحث است وجای تامل داره

مثل وحید جلیلوند در برنامه ی سفید مثل شب ( رادیو جوان ) که معتقد بود این فیلم اصلا ارزش نقد کردن نداره ، معتقد به این جمله نیستم

به نظرم این جمله بیشتر به واکنش دفاعی است تا یه برخورد منطقی

فتنه قابله نقد چون زنگ خطریه برای مسلمانان وشیعیان

این فیلم برای من یکی تلنگری بود چون باعث تفکر شد؛ اون نماینده ی هلندی حتما قرضی داشته قبول، اما ادعا نداره که مسلمونه ؛ ملت های غربی هم چنین ادعایی ندارن وتازه تحت تاثیر انواع واقسام تبلیغات منفی، بن لادن را نماد اسلام میدونن نه حضرت محمد (ص) رو وبه نظرم سهم بیشتر تقصیر، از ماست که گذاشتیم بن لادن وگروه های افراطی مسلمان بشن نماینده ی تفکر اسلامی 

 

     

 

از اونها توقعی نیست اما من بچه مسلمون چی؟ چقدر اسلام رو میشناسم یا چقدر پیامبرم رو؟

وقتی این فیلم رو نشون دادند فارغ از احساسات ودل بستگی های طبیعی به اسلام وپیامبر ( که باید هم باشه) چقدر می تونم با استدلال ومستندات بگم که این اسلام من نیست؛ این پیغمبر من نیست ؟؟

فتنه واقداماتی نظیر کشیدن کاریکاتور پیامبر اسلام برای شیعه زنگ خطر ... چون این تصور وجود داره که شیعه بیشتر روی امامان معصومش تمرکز کرده واین فرصت مناسبیه برای سنی های از نوع افراطی ، که پیامبر رو متعلق به خودشون بدونن . در واقع این تصور که مهم ترین تفاوت شیعه وسنی در همین پایبندی ( درست یا غلط) اهل تسنن به سنت های پیامبر ووابستگی شیعه به امامان معصومش هست ، وجود داره

البته به این نکته هم واقفم که امامان ما ادامه دهنده ی سنت های پیامبر بودن واین دو تناقضی با هم ندارن اما مهم تصور غلطی است که سوال بر انگیز شده

این زنگ خطر زمانی بیشتر گوش رو آزار میده که از طرف بعضی علمای شیعه عید غدیر مهم ترین عید اسلامی ما نامگذاری میشه و17 ربیع الاول در لابه لای برنامه های رنگارنگ نوروزی رنگ می بازه واین روز هیچ تفاوتی با روزهای عادی نداره ...

اگه بخوام کمی روانشناسانه تحلیل کنم می تونم بگم راهپیمایی کردن ، کفن پوشیدن( که زمان آقای خاتمی بیشتر رسم بود و کوچکترین اتفاقی باعث می شد آقایون کفن بپوشن وبریزن بیرون و چند تا فحش نثار خاتمی هم بکنن ودلی از عزا دربیارن!والان بحمدالله از برنامه خارج شده ) ، اعتراضات اینترنتی وامثال اینها، نوعی پاسخ هیجان مدار نه مسئله مدار ؛ علم روانشناسی هیچ کدوم از اینها رو رد نمی کنه اما معتقده وقتی مسئله رو درست فهمیدی وحلش کردی دیگه دفعه ی بعد اون مسئله تکرار نمی شه اما اگه هیجانی حلش کردی مسئله سر جای خودش هست وامکان تکرار چند برابر و صد البته منطق هم این استدلال رو تایید می کنه.

فتنه شاخ ودم نداره نمی دونم چرا عادت داریم جوالدوز رو به بقیه بزنیم وسوزن رو به خودمون در حالی که تاکید شده بر عکس عمل کنیم!

فتنه یعنی نا آگاهی وجهل ما ، یعنی همون اسلا م پوسته ای داشتن وادعای ایمان کردن

لازمه بازم بگم فتنه یعنی چی ؟؟؟؟

 


طوفان عیدانه!

خواستم از ماهی های قرمزی بنویسم که دانشمندان می گویند اصلا آفریده شده اند برای زندگی کردن ونفس کشیدن در دریا؛ وتنگ، زندان که هیچ، خانه ی آخرتشان است.

 

خواستم از سبزه ی شب عید بنویسم که بر خلاف هر سال عمه وخاله وعزیز جون ودیگران خودشان عدس وگندم نمی کارند! چون گران است واگر سبز نشود، کلی ضرر کرده اند( مثل کاش هایی که کاشتیم وسبز نشد)

 

خواستم از 200 تومانی های کودکی بنوبسم که از گرفتنش کلی ذوق می کردیم وانگار میلیاردر شده ایم ! وتازه بر سر آن با بچه های فامیل کل کل راه می انداختیم وحالا، چند سالی است که از همان 200 تومانی هم خبری نیست! یکی بهانه می کند بزرگ شده ای وباید عیدی بدهی، یکی به رویش نمی اورد که اوضاع جیب خراب است و...

 

اصلا خواستم جدی جدی بهارانه بنویسم ، دیدم حوصله اش نیست

 

اما دلم می خواهد از سالی بنویسم که اگر سری به خاطراتت بزنی می بینی برایمان پر ازهیاهو بوده است واخرین ودسته اول ترینش قطعنامه ی شواری امنیت در روز دوشنبه 3 مارس 2008 بود!

 

داشتم همشهری جوان نوروز 86 را نگاهی دوباره می انداختم؛ افراد مختلفی از دغدغه هایشان در سال 85 وارزوهایشان برای سال86 گفته بودند؛ از عماد افروغ نماینده ی مجلس هفتم بگیر تا بنیامین همان خواننده ی دیوار آینه جارو...نمی ااااا ی!

 

از گرانی گوجه فرنگی وتمام شدن نفت وانرژی هسته ای تا... جالب این جاست که همه از هر طیف وگروهی آرزوی صلح وارامش وامنیت داشتند ومی خواستند تنش های به وجود امده در عرصه ی بین المللی برای ایران، حل شود . ومن حالا د راندیشه ی سال 86 ام که پشت سر گذاشتیم ...

 

یادم هست خواهرم هراسان به خانه آمد وپرسید قرار است به ما حمله کنند؟ با اینکه فکر حمله ی آمریکا هیچ وقت نگرانم نکرده ودراین باره ارامش داشتم ودارم، دیدم نمی شود به یک دختر 12 -13 ساله خرده گرفت وخواست چون تو بیا ندیشد. خواستم بگویم امریکا هیچ غلطی نمی تواند بکند ،دیدم نمی فهمد ، خواستم بگویم ایران، افغانستان وعراق نیست وانقدرها هم شهر هرت نیست ، دیدم باید از نو شرایط افغانستان وعراق را برایش توضیح دهم!

خلاصه انچنان سر وته ماجرا را جمع وجور کردم که فقط از روانشناس جماعت بر می آید !

 

اما خودمانیم کم استرس تحمل نکردیم، کم حرص نخوردیم ، کم فحش وحرف وحدیث نشنیدیم اما...

 

ما فراموش کردیم سیاست خارجی درشت گویی وحرف های گنده زدن نیست(حسن روحانی اعتماد-12/12/86) ما مرز بین تعامل، تقابل وتسلیم را فراموش کرده ایم، ما فراموش کرده ایم که دنیا قواعد وعرف بین المللی دارد، ما فراموش کرده ایم که داریم در این دهکده ی جهانی زندگی می کنیم وبخواهیم یا نخواهیم به آنها نیاز داریم همانگونه که انها به ما نیاز دارند ...

اصلا لعنت به هرکسی که نخواهد به حقوق مسلم اش از جمله انرژی هسته ای برسد، اما اینجا دیگر نمی شود فیلسوف بازی در آورد وگفت اگر چرایی را فهمیده باشی با هر چگونه ای خواهی ساخت

شورای امنیت همه شان جهان خوارند ، همه شان نوکر جیره خواراسرائیل اند ، همه شان ... اند ،قبول، اما در شرایطی که همه می دانیم تبلیغات علیه ما مثل نقل ونبات است، چرا باید به آن دامن بزنیم ؟ آقای احمدی نژاد درست گفته که قطعنامه ی شورای امنیت مهم نیست ! اما از نظر ما مهم نیست ؛جامعه ی بین الملل برای این قطعنامه ها اهمیت قائل است ویادمان باشد فقط ونزوئلا وکوبا و یکی دوتا کشور امریکای لاتین، جز این جامعه محسوب نمی شوند

 

خواستم از سال 86 بنویسم که پر بود از انرژی هسته ای و البرادعی وشورای امنیت وانتظار قطعنامه ( ان هم به پایان امد !)،

پر بود از کارت سوخت بنزین و گاز وپودر لباس شویی وتعطیلی های زمستانی ،

پربود از بودجه ی 87 وانتخابات رقابتی والطاف شورای نگهبان که قطره ای صلاحیت ها را تائید کرد ونشان داد چقدر علمی عمل می کند وچقدر دلش برای جمهوریت نظام می سوزد،

 پر بود از مرگ ادم های دوست داشتنی وبزرگ از قیصر امین پور ودکتر جعفر شهیدی ودکتر کاردان تا آیات عظام لنکرانی ومشکینی ومجتهدی و.... توسلی )

 

......نمی دانم سال بعد این موقع پر از چه خواهد بود ( یک چیز را می دانم ! پر از کنکور فوق خواهد بود!!) اما دلم می خواهد آرزو کنم پر باشد از آگاهی وتضارب آرا ، پر باشد از گفتمان بدون لجاجت ، پر باشد از انرژی هسته ای وحق مسلم بدون تو دهنی ، پر باشد از عدالت ومهرورزی بدون تورم، پر باشد از انتخابات بدون زیر گیوتین بردن اصلاحات ، پر باشد از اتحاد ملی وانسجام اسلامی ، پر باشداز ظهورو گشایش امور مسلمین و....

من دوست دارم حالا، همین حالا  ، فقط آرزو کنم ...

                                                                          تو هم آرزو کن

 

این بار کاش هایمان سبز خواهد شد ...!

 

پی نوشت1) زودتر از این ها باید می نوشتم اما به خیال ساخت یک قالب جدید اینجا را بی سر وسامان گذاشتم اما قالب نشد که بشه! ضمن سپاس از تلاش ملیکای مهربان وشاعرم

عید همگی مبارک

پی نوشت 2) نمی دانم چرا اما جنس طوفانم این روزها جور دیگریست نه اینکه نخواهم از او بنویسم که از او نوشتن توفیق می خواهد وانگار این روزها از ما گرفته اند...نمی دانم

اما همیشه معتقدم در هر اتفاقی جای پایش هست اگر خوب ببینی.. دراین مورد هم شاید رسالت قلم این جنس طوفان باشد امید که این باشد وچیز دیگری نباشد...

 


اندر احوالات شیوخنا فی دولتنا !

اولا :

نه اینکه از حرف زدن با حضرت محبوبم ، از دیدن نگاهش ولذت بردن از غرق شدن در عمق وجودش خسته باشم که این سیاسیات هم،خود، نوعی درد

 ودل است یادم هست جایی حاتمی کیا درموردنحوه ی حرف زدن شخصیت ها ی اول فیلمش با خدااینگونه گفته بود : که این هم نوعی مناجات بنده است با خدا

حالا شما فکر کن این سیاسیات هم یک جور مناجات است یک جور درد دل …

 

 دوما : بنا ندارم صفحع ی نق زدن راه بیندازم که اتفاقا اعتقاد دارم گاهی سکوت در شرایط کشورمان موث تر خواهد بود اما این روزها یک جورهایی انگار

 اتشفشان دردهایم فوران کرده است ! ببخشایید بر این طوفانی ...

 

 سوما : از آنجا که صدا وسیما در خدمت دولت نهم بوده از ابتدا تا امروز ، آقای احمدی نژاد توانسته اند در تمام سفرهای استانی از ب بسم الله جلوی

 دوربین های تلوزیونی باشند تا ت تمت ! والحق خودشان اصلا قصد ریا نداشته اند همه اش تقصیر این تلوزیونی هاست که میخواهند خودشان را به این دولت فخیمه بچسباند اگرنه آقای احمدی نژاد با خود بوی سادگی رجایی را دارد کسی که الگویش رجایی است اصلا از دوربین بدش می آید چون استغفرالله ریا میشود  !

 القصه... دیروز که مرد بوشهری کودکش را به آقای احمدی نژاد سپرد تا با بوسه ای بیماری یک ماهه ی اورا که به قول پدرتا امرزو درمان نشده ، شفا

 دهند ؛ بسی خرسند شدم که مردم بلاخره دست از سر امامزاده های یک شبه از زیر خاک بیرون آمده وچاه های امام زمان که الحمدالله در هر شهر یکی

 داریم وجای پای حضرت امیر المومنین (ع) ودیگر ائمه که آنهم مثل نقل ونبات در مملکت امام زمانیمان میبینیم، دست شسته وبه آقای احمدی نژاد روی

 آورده اند ! بلاخره این یکی هیچی نداشته باشد عینی است ودیگر هیچ بر چسبی نمیتوانی به آن بزنی

 همین دیروز عصر منزل یکی از دوستان دعوت بودم زیارت عاشورا؛ از من کوچکتر است وسال اول پزشکی واتفاقا از سیاست هیچ نمیداند این وسط

 معلمی داریم که هر دو همچنان با او در ارتباطیم (به معنای خاص کلمه ارتباط نزدیک داریم) اتفاقا این معلم دوران راهنمایی مازنظرسیاسی کاملا با من

 مخالفندحالا چه چیز باعث شده ما اینهمه سال از هم جدا نشویم قصه ای جداست اما اینرا میدانم که من یکی به خاطر دوست داشتن هرگز ازاعتقاداتم پا پس

 نکشیدم. موقع خداحافظی گفتم: راستی طیبه دیگه لازم نیست دانشجوهای پزشکی تلاش کنند دکترای خوبی بشن آقای احمدی نژاد با بوسه ای مشکلات رو

 حل میکنن ! معلممون گفت : قرار بود سیاسی حرف نزنیم ها( تیکه کلام هردوی ماست وقتی خوب حرفهایمان را زدیم !!) وادامه داد  : چه میکرد ؟ اگر

 نمیبوسید هم شما قوم بهونه گیر،به یه چیز دیگه گیر میدادین

 گفتم نخیر منو که میشناسی وهمیشه یکی از حسنای من رو حق طلبی میدونی اینکه اگر اعتقاد اشتباهی داشته باشم وبا دلایل مستند وعقلی روبه رو بشم به

 اشتباهم اعتراف میکنم ؛همین من، میگم خیر گفت : خوب چی کار میکرد ؟ گفتم : حتی اگرنمیخواست دل بنده ی خدایی که از سادگی این تقاضا روکرده

 بشکنه بچه رومیگرفت میبوسید ومیگفت برادرمن شفا،دست خداست نه من ، براش دعا میکنم.گفت:ازکجا معلوم که نگفت؟!! گفتم از اونجایی که دوربین های صداوسیمای توی دهن آقا احمدی نژادند واین بار هم از این قاعده مستثنی نبود !

 

 چهارما : یادم هست سریه ماجرایی با ، بابا بحث می کردم کار به جایی رسید که بابا گفتن: دولت نهم مرامی داره که هیچ کس روقبول نداره هراثری

 ازدولت قبل چه جاندارچه بی جان نباید باشه! مشکل دولت اینه که هیچ کس روجزخودش قبول نداره چی شد که یاد این ماجراافتادم ؟ نامه ی داریوش

 

مهرجویی درباره ی جشنواره ی فیلم فجر

 عین سخن حاج آقای ماست لینک نمیدم حیفه ،میذارم همینجا بخونیدش :

 

آنچه در گذشته بوده اشتباه بوده» بهترین توصیف از سیاستی است که این روزها به شکل افراطی در وزارت ارشاد اعمال می شود اما ظاهراً کسی به عواقب آن نمی اندیشد،هیچ کس فکر نمی کند که چنین تفکری قرار است فرهنگ و هنر ما را به کجا برساند؟ مدتی است این سوال از ذهنم پاک نمی شود و حالا این روزها که ماجراهای «این نباشد و آن نباشد» به تابلوی اصلی جشنواره فیلم فجر بدل شده، علامت سوال ذهن من مدام بزرگ تر می شود.در سه سال اخیر مواضع و سیاست های هنری وزارت ارشاد هم نامعقول بوده و هم متناقض . چه اتفاقی افتاده است که یکباره هر آنچه مربوط به چهار سال قبل و سیاستگذاران قبلی وزارت ارشاد بوده اشتباه تلقی می شود. انگار این حذف ها قرار است اشاره به این باشد که سیاست گذاران فرهنگی دوره قبل هر چه کرده اند اشتباه و خطا بوده و راه درست را ما به شما ابلاغ می کنیم. حالا بگذریم از اینکه تعاریف و قاعده های این راه صحیح هم مشخص نیست یا مشخص است و اعلام نمی شود و ما فقط در جریان نتیجه قرار می گیریم. بدون آنکه مشخص شود این حقانیت را از کجا آورده اند که به این شکل نتیجه سیاست های خود را اعلام می کنند که «هر آنچه در گذشته بوده بر خطا بوده»؛ این یعنی سیاست «نبودن بهتر از بودن است». در حالی که در آیین نامه ها آمده است وظیفه و مسوولیت وزارت ارشاد، اعتلا بخشیدن، متحول کردن و رونق بخشیدن است به فضای تولید و عرضه کالای فرهنگی است تا بتوان فرهنگ ایرانی- اسلامی را صادر کرد و به گوش دنیا رساند. حالا اگر قرار است نبودن بهتر از بودن باشد صدایی نمی ماند که به گوش کسی برسد...

روزنامه ی اعتماد – 5شنبه11/11/86

پنجما : ارادتمند آرام طوفانی


اولین سیاسیات آرام طوفانی!

یادش به خیر سه سال پیش وقتی خواستم روانشناسی بالینی رو انتخاب کنم اونم با اعمال شاقه ودور از مامان و بابا درس خوندن یکی از دوستای نزدیکه بابا که اتفاقا روحانی هم هستند واهل دل وشوخ گفته بودن حاجی بذار بره که عن قریب مردم ایران دیوونه میشن !! چند روز بعد بابا این ماجرا رابه شوخی برای یکی دیگه از دوستانش که اتفاقا ایشون هم روحانی هستند واهل فلسفه و نوشته های ناب ، میگن حاجی جان مادیوونه هستیم !!! عن قریب به این نتیجه میرسیم که باید بریم پیش روانشناس !

القصه....

سر کلاس روانشناسی مثبت درباره ی مولفه های well-beingگفتگو میکردیم که استاد فرمود : یکی از مولفه ها،احساس داشتنoutonomy است که به زبون فارسی خودمونی یعنی هر کی احساس کنه از خودش نظر داره ، رای داره ، استقلال فکر داره همانگاه بود که انگشت سبابه ی ما آسمان را نشانه رفت که استاد مسئلةٌ ! چطور ممکنه که فقط داشتن حسش سلامت روان بده در حالی که عملی نمیشه؟ وقتی در محیطی زندگی میکنی که حتی اگه استقلال رای داشته باشی نمیتونی بگی این تناقض یا به قول ما روانشناسا این تعارض بدتر از نداشتن احساس استقلال فکره !

وبا خودم فکر کردم که آیا در برنامه ی چشم انداز ما جایی برای سلامت روان هست ؟ جایی برای بالا بردن سطح well-being؟ اگر نباشه که وای به حالمون ! اگر باشه به وزرات محترم فرهنگ پیشنهاد میکنم به جای تخته کردن روزنامه ها ونازیدن به چند روزنامه ی مدافع محض خاطر برنامه ی چشم انداز هم که شده اجازه ی اندکی انتقاد ورزی رو بدن نه از اون جهت که نبود فرهنگ انتقاد ما رو به سمت جامعه ی متزور ، ریاکار وچاپلوس پیش میبره (که هر سه ی اینها خلاف منش دولت نهم است این دولت ، دولت اسلامی است) بلکه از اون جهت که مردم ما بیش از پیش به سمت بیماری روانی پیش خواهند رفت ؛ ایضا وزرات محترم فناوری اطلاعات که همچنان در حال فیلتر کردن است !!!!!


 

پی نوشت 1) عاشق ایرانم عاشق امام (رحمت الله علیه) امکان نداره بارگاه امام رو ببینم وزبونم نچرخه به السلام علیک یا عبد الصالح ... وفاتحه ای نثار روح بزرگش نکنم ؛روحی که دین محض بود روحی که با دل مردم حرف زد روحی که روح خدا بود به حق...

بابا میگفتن اگه یه روزی کاندیدای یه جایی بشی هیچ چیزی وجود نداره برا رد شدنت که از من ولایتی تری ! مگه اینکه  بگن دختر فلانی هستی!

اینا رو گفتم که نگین التزام عملی به اسلام نداره یا ولایت!  تازگیم که یه چیز دیگه اضافه شده:  سو شهرت !

متاسفم برای مملکتی که حرف یه روانشناس که خودش از مدیران ارشد سیماست( دکتر پورحسین  مدیر شبکه 4در نقد فیلم ساعت شنی) انقدر راحت مورد پذیرش دوستان واقع نمیشه وفیلم به اون خوش ساختی با او فیلمنامه ی جذاب و در عین حال واقعی به همین راحتی میره زیر گیوتین

اول سه روز در هفته پخش شدنش متوقف میشه بعد هم همون هفته ای یک بارش! به همین راحتی سرمون رو گول میمالن وما همچنان دچار درماندگی اموخته شده هستیم! یادم باشه این اصطلاح روانشناسی رو توضیح بدم!

پی نوشت 2) تصمیم دارم هفته ی آینده اوضاع کوفه رو در زمان اما م حسین(ع) لا توجه به خطبه ی حضرت زینب در کاخ یزید با شرایط فعلی جامعه مقایسه کنم گفتم محض اطلاع آنانی که میخوانند این خانه رابا توجه

حسین بیشتر ازآنکه محتاج اب باشد محتاج لبیک بود افسوس که بزرگترین دردش را بی آبی وزخمش راتشنگی نشانمان دادند..................... روحت شاد دکتر ، روحت شاد که اینچنین تلنگر میزنی به روح پر از عادتمان این روزها این مسیج حسابی محرم را رنگ وبو داد برای این طوفانی