سفارش تبلیغ
صبا ویژن

آرامش طوفانی

صفحه خانگی پارسی یار درباره

این الرجبیون ؟؟؟؟؟؟؟؟

اپیزود اول :

رو درودیوار دانشکده تبلیغاتی زدن با عنوان : " مصباح حقیقت " بسیج دانشگاه علوم پزشکی تهران برگزار میکند جلسه ای برای آشنایی با آرای شهید متفکر مطهری .........

لبخندی محو صورتم رو می پوشونه ... ! درس تبلیغات وارتباط این ترم بد جور ظریف بین ونکته بینم کرده ! کوچکترین تبلیغی  ذهنم رو مشغول میکنه . در اصول تبلیغات ،اصلی داریم به نام " تبلیغات زیر آستانه ای " در این مدل تبلیغ، کلمات وجملات به صورتی محو از جلوی چشم بیننده رد میشن ودر ذهنش میمونن وجاهایی که باید خودشون رو نشون میدن مثلا علامت یه ماده شوینده که توی یه فیلم کاملا اتفاقی میبینید در خریدن اون ماده شوینده توسط شما حتما موثر ...

حالا امروز مصباح حقیقت اگر چه ظاهرا یه اسمه اما درواقع داره این پیام رو به تو میده که : آقای مصباح یزدی هم چون مطهری می اندیشد و همچون او ، میتوان به عنوان ایدئولوژیست نظام جمهوری اسلامی روی او حساب کرد وهمه اینها در حالی است  که آقای ناطق نوری در برنامه محرمانه گفته بود : هنوز هم بعد از این همه سال برای شهید مطهری مشابهی نداریم ویا صحبت آیت الله سیستانی خطاب به یکی از وزرای دولت اصلاحات که: بعد از 30 سال از شهادت مطهری ، آیا کسی مانند او را تربیت کرده اید ؟

ترکیب مصباح حققیت خاطراتی رو در ذهنم تداعی میکنه .....

 

فلاش بک 1:

در مجلس بحث داغی در گرفته ، عده زیادی مخالف و عده ای موافق ! صدای یاران امام بد جور دراومده ؛  یکی از نمایندگان مجلس که معروفه از شاگردان آیت الله مصباح یزدی است ، در باره ی نظام اسلامی وجمهوریت این نظام حرفهایی زده که با سخنان امام هیچ هم خوانی نداره !  نکته این جاست که این حرفها در صحن مجلسی زده شده که خود نماد جمهوریت نظام است!! عجیب تر اینکه این طرز تفکر به نام امام تموم میشه ...

 

فلاش بک 2:

آقای دکتر حمید انصاری کتابچه ای تحت عنوان " میزان رای ملت است " رو در پاسخ به اظهارات آیت الله مصباح یزدی و آقای محسن غرویان( نماینده مجلس) می نویسند ومفصل به تشریح آرای امام درباره ی جمهوریت نظام می پردازند ومیگویند : " جمهوریت واسلامیت دو قید تفکیک ناپذیر از حکومت اسلامی مطلوب امام وملت است. جمهوریت ناظر بر فرم وساختار وروابط بین ساختارهای نظام است واسلامیت ناظربرمحتوای آن . در جامعه اسلامی ، جمهوریت بدون اسلامیت نظامی طاغوتی است و اسلامیت ، تنها در قالب حکومتی متکی بر خواست ورای ملت امکان تحقق واقعی میابد . تحمیل رای درانتخابات که حق مشروع مردم است شرعا وعقلا جایز نیست . نامگذاری نظام اسلامی به نام جمهوری اسلامی ناشی از شرایط اضطراری ویا وارداتی غربی نیست واین نام ساختار وعنوان رسمی نظام است برای حال ونسل های آینده . ولایت فقیه رکن بارز مشروعیت نظام وعمود خیمه انقلاب اسلامی است وبین حق رای مردم درتعیین سرنوشت خویش وانتخاب ارکان نظام هیچ تعارضی وجود ندارد... " ( این کتاب توسط موسسه تنظیم ونشر آثار امام خمینی چاپ شده )

 

فلاش بک 3:

هیئت محبان اهل بیت کاشان که حاصل جمع شدن عده ای رزمنده و جانباز وخانواده شهداست ، به رسم هر ساله برای ارتحال امام مراسم داره ( تنها هیئتی در کاشان که چنین مراسمی رو داره ) پدر ودوستانشون از آقای محتشمی پور دعوت میکنن ، این رسم هیئت که از یاران امام دعوت بشه تا اونها فارغ از مسائل سیاسی وجناحی اندیشه های امام رو تبیین کنند .  آقای محتمشی پور سخنرانی جالبی داره ومن برای اولین بار از ایشون حرفهایی در باره ی" فرقه ی مصباحیه " میشنوم وبرام جالبه که یکی از  یاران امام و البته از طایفه اصلاح طلب با این جسارت در باره فرقه ای صحبت میکنه که هیچ کس نه تا به حال ازش حرفی زده ونه خطرش رو گوشزد کرده ... شنیدن این  حرف ا زجانب کسی که امام او رو دارای هوش سیاسی دونستن ( امام د رمورد دو نفر این صفت رو به کار بردن یکی آقای محتشمی پور ودیگری حاج احمد آقا ، البته بنده نقل به مضمون می کنم در صحیفه امام هست ) جالبتر به نظرمیرسه ...

 

فلاش بک 4:

صحبت های آقای  مصباح یزدی درباره حکومت اسلامی واینکه در اسلام جمهوری نداریم خیلی برام عجیبه ! به بابا میگم من با این سن کم میتونم برای ایشون استدلال کنم که وقتی علی (ع) بعد از 25 سال سکوت از طرف مردم برای خلافت دعوت میشن و ایشون میفرمایند : اگر اصرار مردم نبود ..... افسار شتر خلافت را ...  یعنی میزان رای مردم است !! واقعه ای از این بالاتر برای اثباث جمهوریت در اسلام میخوایم مگه !!؟؟

 

اپیزود دوم :

آقای محتشمی پور این بار با حساسیت بیشتر وتند تراز قبل واین بار دراصفهان  درباره خطر فرقه مصباحیه وافکار متحجرانه اعلام خطر میکنه ، بلافاصله بعد از این سخنرانی حمله ها شروع میشه وطبق معمول خانم رجبی شدیدتراز همه موضع میگیره

 کسی که داعیه اسلام داره به راحتی روحانی با سابقه ی نظام رو زیر سوال میبره وکسی هم لام تا کام حرفی نمیزنه !

در مملکتی که فریاد می کنیم امام زمانیست اینگونه آبروی آدمها زیر سوال میره وهیچ کس دم بر نمیاره  چطور میشه که خانمی (!) اینچنین شخصیت های ما رو با قلمش زیر گیوتین میبره و از طرف دیگه معجزه  ی هزاره سوم مینویسه !!! نکته جالب تردر این نامه سوالاتی است که خانم رجبی درباره ی شخصیت وطرز تفکرآقای محتشمی پور مطرح میکنه ، البته بهتر بگم اتهامانی میزنه که باعث ایجاد سوال در ذهن نسل سوم میشه وکسی نیست تا به این سوالت پاسخ بده

درجایی از نامه اشاره میشه به اینکه آقای محتشمی پور خائنن چون درباره ی جنگ عراق وکویت نظراتی داشتن ... از پدر در این باره پرسیدم وایشون با خنده جواب دادن که آقای محتشمی پور معتقد بود باید برای مقابله باآمریکا در جنگ با کویت ، همراه عراق باشیم، این نظر رو مرحوم آیت الله مشکینی ( رئیس مجلس خبرگان ) وآیت الله حائری شیرازی

( امام جمعه وقت شیراز ونماینده ولی فقیه) هم داشتند !! اما آقای محتشمی پور به خاطر این نظر خونش مباح ودو بزرگوار دیگه .... !!!؟

 ومن که واقعا منتظرم تا بلکه با دعای خانم رجبی موتوابغیظهم بشیم !! برای خودم متاسف میشم که  فاطمه رجبی شده بلندگوی اصولگرایی و مدرس تاریخ انقلاب ( ایشون استاد درس انقلاب وریشه های آن در دانشکده صدا وسیما هستند !!!)

 

اپیزود سوم :

آقای محتشمی پور درباره ی سخنرانیشون در اصفهان با اعتماد ملی در تاریخ 3/4/87 مصاحبه میکنه و محکم تر از دفعه قبل اعلام خطر میکنه ، دلایل مفصلی برای حرفهاشون میارن ومعتقدن نام فرقه ، برازنده ی این طرز تفکر ... بعد از خوندن روزنامه برای این بزرگوار آرزوی سلامتی می کنم وبه بابا میگم:  بعد از مدتها یکی پیدا شده که در جو ضد انتقاد وضد مخالف جامعه ( به سرنوشت فرزاد حسنی در کوله پشتی ، مثلث شیشه ای وصدها نفر از اینها بالاتر از صدر تا ذیل مملکت مراجعه شود !) با این صراحت وشجاعت حرف بزنه ، الحق والانصاف که یار خلف امامه .....  چرا نذاشتین سر اون ماجرای مصباح حقیقت مطلب بنویسم وبزنم رو برد دانشگاه ؟؟!! بابا نگاهی میکنه ومیگه : چون ایشون آقای محتشمی،  توهم یه دانشجوی آس وپاس!!

 

اپیزود چهارم :

چراغ حقیقت جز در دستان مطهری ،  برازنده ی هیچ کس نیست 

 

 ارادتمند : آرام طوفانی

 

 پی نوشت : خواستم از رجب بنویسم ولیله الرغائب و...  یادی کنم از فرزاد حسنی که اگرچه با بعضی برخوردهاش مخالف بودم اما معتقدم اگر لیله الرغائب این چنین بر سر زبانها افتاد ابتکار او وکوله پشتی بود .

شب آرزوها حتی برای مذهبیون هم جز سالی یک بار سرزدن به مفاتیح ویاد آوری چنین شبی ، مفهوم دیگه ای نداشت وامروز اولین 5شنبه ماه رجب این چنین بر سرزبانها افتاده

 هر جا هست براش آرزوی موفقیت می کنم وامیدوارم بیش از این به خاطر تعصب وعدم انتقاد پذیری مسئولین که هر روز ادعای بیشتری برای شنیدن نقد دارند، از تلوزیون دورنمونه

این خواسته رو رها کردم به چند دلیل و مهم ترینش این بود که فکر می کنم اگر بنا باشه تو این ماه خدا نگاهی بهمون بندازه لازمه اش اینه که درابعاد مختلف خودمون رو بسازیم . عبادت یک بعد بندگی ماست.  اگر قرار چیزی بنویسم باید ازمسائلی بنویسم که انگار کسی متوجهش نیست یا اگرم هست براش مهم نیست ...

شاید به برکت ماه رجب مصلحت اندیشی وبی تفاوتی رو کنار بذاریم وبیشتر حواسمون به دور وبرمون باشه وبفهمیم از ماست که بر ماست!

التماس دعا به همه ...

 


در این زمانه ی بی های وهوی لال پرست ...

من دلم گرفته نه برای اینکه آسیب روانی 2 رو شدم 16 وداشتم شاخ در می آوردم

من دلم گرفته نه برای اینکه همیشه از درس های دکتر قربانی بالای 16 نمی گیرم

من دلم گرفته نه برای اینکه آموزش دانشکده ی ما مرا نه یک دانشجو ، که دیوار می بیند ( کاش دیوار می دید!) وانگار باید هزار منت بگذارد روی سرم تا بلکه جبران کار نکرده اش را بکند

من دلم گرفته نه برای اینکه بلیط( افرا) دیگر پیدا نمی شود ومن هم آنقدر رو ندارم که برم پشت در تئاتر شهر تا بلکه یکی نیاید وب ه زور خودم را بندازم توی سالن

من دلم گرفته نه برای اینکه دیروز ظهر، وقتی توی بسیج ،یکی از دوستان مسیج داد که آیت الله توسلی در حال دفاع از نوه ی امام وبیت ایشان، درگذشت ومن از تعحب تقریبا فریاد زدم، هیچ کس نپرسید چیه ؟!! واصلا آیت الله را نشناختند !!!!!

من دلم گرفته نه برای اینکه بسیج ما، به جای اینکه ببینید او کیست وحد اقل پیامی بدهد وتسلیتی بگوید( به رسم همه ی آنهایی که فقط بعد از رفتن آدم ها یادشان می آید چه شده ) برای رفتن مردی که یکی از طلایه داران ولایت فقیه و مدافع اندیشه های امام بود،به دنبال جواب دادن به حرفهای بچه های انجمن اسلامی توی نشریه شان هستند !

من فقط غمگینم... یک چیز مهم را گم کرده ام ... یک سند قدیمی که مثل نسخه های خطی حافظ ومولانا حتی بیشتر ، ارزشمند بود

برای منی که امام ندیدم وهر چه میدانم از شنیده ها وخوانده هاست، رفتن مردی چون آیت الله توسلی مثل گم کردن یک چیز مهم در زندگی اسن مثل گم کردن همان سند قدیمی...

من بغضم گرفته چون هر روز که می گذرد احساس می کنم از امام دورتر می شوم

من به بچه هایم فکر می کنم ... به نوه هایم... اصلا به همه ی بچه های چند نسل بعدم ... که چطور خواهند توانست امام را بشناسند ....

من فقط دلم گرفته همین .... 

اصلا تو بگو چگونه شرح دهم لحظه لحظه ی خود را ....

پی نوشت: دکتر پورحسین عزیز این بار واقعا این عکس حال این طوفانی است ... غمگین غمگین...


اندر احوالات شیوخنا فی دولتنا !

اولا :

نه اینکه از حرف زدن با حضرت محبوبم ، از دیدن نگاهش ولذت بردن از غرق شدن در عمق وجودش خسته باشم که این سیاسیات هم،خود، نوعی درد

 ودل است یادم هست جایی حاتمی کیا درموردنحوه ی حرف زدن شخصیت ها ی اول فیلمش با خدااینگونه گفته بود : که این هم نوعی مناجات بنده است با خدا

حالا شما فکر کن این سیاسیات هم یک جور مناجات است یک جور درد دل …

 

 دوما : بنا ندارم صفحع ی نق زدن راه بیندازم که اتفاقا اعتقاد دارم گاهی سکوت در شرایط کشورمان موث تر خواهد بود اما این روزها یک جورهایی انگار

 اتشفشان دردهایم فوران کرده است ! ببخشایید بر این طوفانی ...

 

 سوما : از آنجا که صدا وسیما در خدمت دولت نهم بوده از ابتدا تا امروز ، آقای احمدی نژاد توانسته اند در تمام سفرهای استانی از ب بسم الله جلوی

 دوربین های تلوزیونی باشند تا ت تمت ! والحق خودشان اصلا قصد ریا نداشته اند همه اش تقصیر این تلوزیونی هاست که میخواهند خودشان را به این دولت فخیمه بچسباند اگرنه آقای احمدی نژاد با خود بوی سادگی رجایی را دارد کسی که الگویش رجایی است اصلا از دوربین بدش می آید چون استغفرالله ریا میشود  !

 القصه... دیروز که مرد بوشهری کودکش را به آقای احمدی نژاد سپرد تا با بوسه ای بیماری یک ماهه ی اورا که به قول پدرتا امرزو درمان نشده ، شفا

 دهند ؛ بسی خرسند شدم که مردم بلاخره دست از سر امامزاده های یک شبه از زیر خاک بیرون آمده وچاه های امام زمان که الحمدالله در هر شهر یکی

 داریم وجای پای حضرت امیر المومنین (ع) ودیگر ائمه که آنهم مثل نقل ونبات در مملکت امام زمانیمان میبینیم، دست شسته وبه آقای احمدی نژاد روی

 آورده اند ! بلاخره این یکی هیچی نداشته باشد عینی است ودیگر هیچ بر چسبی نمیتوانی به آن بزنی

 همین دیروز عصر منزل یکی از دوستان دعوت بودم زیارت عاشورا؛ از من کوچکتر است وسال اول پزشکی واتفاقا از سیاست هیچ نمیداند این وسط

 معلمی داریم که هر دو همچنان با او در ارتباطیم (به معنای خاص کلمه ارتباط نزدیک داریم) اتفاقا این معلم دوران راهنمایی مازنظرسیاسی کاملا با من

 مخالفندحالا چه چیز باعث شده ما اینهمه سال از هم جدا نشویم قصه ای جداست اما اینرا میدانم که من یکی به خاطر دوست داشتن هرگز ازاعتقاداتم پا پس

 نکشیدم. موقع خداحافظی گفتم: راستی طیبه دیگه لازم نیست دانشجوهای پزشکی تلاش کنند دکترای خوبی بشن آقای احمدی نژاد با بوسه ای مشکلات رو

 حل میکنن ! معلممون گفت : قرار بود سیاسی حرف نزنیم ها( تیکه کلام هردوی ماست وقتی خوب حرفهایمان را زدیم !!) وادامه داد  : چه میکرد ؟ اگر

 نمیبوسید هم شما قوم بهونه گیر،به یه چیز دیگه گیر میدادین

 گفتم نخیر منو که میشناسی وهمیشه یکی از حسنای من رو حق طلبی میدونی اینکه اگر اعتقاد اشتباهی داشته باشم وبا دلایل مستند وعقلی روبه رو بشم به

 اشتباهم اعتراف میکنم ؛همین من، میگم خیر گفت : خوب چی کار میکرد ؟ گفتم : حتی اگرنمیخواست دل بنده ی خدایی که از سادگی این تقاضا روکرده

 بشکنه بچه رومیگرفت میبوسید ومیگفت برادرمن شفا،دست خداست نه من ، براش دعا میکنم.گفت:ازکجا معلوم که نگفت؟!! گفتم از اونجایی که دوربین های صداوسیمای توی دهن آقا احمدی نژادند واین بار هم از این قاعده مستثنی نبود !

 

 چهارما : یادم هست سریه ماجرایی با ، بابا بحث می کردم کار به جایی رسید که بابا گفتن: دولت نهم مرامی داره که هیچ کس روقبول نداره هراثری

 ازدولت قبل چه جاندارچه بی جان نباید باشه! مشکل دولت اینه که هیچ کس روجزخودش قبول نداره چی شد که یاد این ماجراافتادم ؟ نامه ی داریوش

 

مهرجویی درباره ی جشنواره ی فیلم فجر

 عین سخن حاج آقای ماست لینک نمیدم حیفه ،میذارم همینجا بخونیدش :

 

آنچه در گذشته بوده اشتباه بوده» بهترین توصیف از سیاستی است که این روزها به شکل افراطی در وزارت ارشاد اعمال می شود اما ظاهراً کسی به عواقب آن نمی اندیشد،هیچ کس فکر نمی کند که چنین تفکری قرار است فرهنگ و هنر ما را به کجا برساند؟ مدتی است این سوال از ذهنم پاک نمی شود و حالا این روزها که ماجراهای «این نباشد و آن نباشد» به تابلوی اصلی جشنواره فیلم فجر بدل شده، علامت سوال ذهن من مدام بزرگ تر می شود.در سه سال اخیر مواضع و سیاست های هنری وزارت ارشاد هم نامعقول بوده و هم متناقض . چه اتفاقی افتاده است که یکباره هر آنچه مربوط به چهار سال قبل و سیاستگذاران قبلی وزارت ارشاد بوده اشتباه تلقی می شود. انگار این حذف ها قرار است اشاره به این باشد که سیاست گذاران فرهنگی دوره قبل هر چه کرده اند اشتباه و خطا بوده و راه درست را ما به شما ابلاغ می کنیم. حالا بگذریم از اینکه تعاریف و قاعده های این راه صحیح هم مشخص نیست یا مشخص است و اعلام نمی شود و ما فقط در جریان نتیجه قرار می گیریم. بدون آنکه مشخص شود این حقانیت را از کجا آورده اند که به این شکل نتیجه سیاست های خود را اعلام می کنند که «هر آنچه در گذشته بوده بر خطا بوده»؛ این یعنی سیاست «نبودن بهتر از بودن است». در حالی که در آیین نامه ها آمده است وظیفه و مسوولیت وزارت ارشاد، اعتلا بخشیدن، متحول کردن و رونق بخشیدن است به فضای تولید و عرضه کالای فرهنگی است تا بتوان فرهنگ ایرانی- اسلامی را صادر کرد و به گوش دنیا رساند. حالا اگر قرار است نبودن بهتر از بودن باشد صدایی نمی ماند که به گوش کسی برسد...

روزنامه ی اعتماد – 5شنبه11/11/86

پنجما : ارادتمند آرام طوفانی


اولین سیاسیات آرام طوفانی!

یادش به خیر سه سال پیش وقتی خواستم روانشناسی بالینی رو انتخاب کنم اونم با اعمال شاقه ودور از مامان و بابا درس خوندن یکی از دوستای نزدیکه بابا که اتفاقا روحانی هم هستند واهل دل وشوخ گفته بودن حاجی بذار بره که عن قریب مردم ایران دیوونه میشن !! چند روز بعد بابا این ماجرا رابه شوخی برای یکی دیگه از دوستانش که اتفاقا ایشون هم روحانی هستند واهل فلسفه و نوشته های ناب ، میگن حاجی جان مادیوونه هستیم !!! عن قریب به این نتیجه میرسیم که باید بریم پیش روانشناس !

القصه....

سر کلاس روانشناسی مثبت درباره ی مولفه های well-beingگفتگو میکردیم که استاد فرمود : یکی از مولفه ها،احساس داشتنoutonomy است که به زبون فارسی خودمونی یعنی هر کی احساس کنه از خودش نظر داره ، رای داره ، استقلال فکر داره همانگاه بود که انگشت سبابه ی ما آسمان را نشانه رفت که استاد مسئلةٌ ! چطور ممکنه که فقط داشتن حسش سلامت روان بده در حالی که عملی نمیشه؟ وقتی در محیطی زندگی میکنی که حتی اگه استقلال رای داشته باشی نمیتونی بگی این تناقض یا به قول ما روانشناسا این تعارض بدتر از نداشتن احساس استقلال فکره !

وبا خودم فکر کردم که آیا در برنامه ی چشم انداز ما جایی برای سلامت روان هست ؟ جایی برای بالا بردن سطح well-being؟ اگر نباشه که وای به حالمون ! اگر باشه به وزرات محترم فرهنگ پیشنهاد میکنم به جای تخته کردن روزنامه ها ونازیدن به چند روزنامه ی مدافع محض خاطر برنامه ی چشم انداز هم که شده اجازه ی اندکی انتقاد ورزی رو بدن نه از اون جهت که نبود فرهنگ انتقاد ما رو به سمت جامعه ی متزور ، ریاکار وچاپلوس پیش میبره (که هر سه ی اینها خلاف منش دولت نهم است این دولت ، دولت اسلامی است) بلکه از اون جهت که مردم ما بیش از پیش به سمت بیماری روانی پیش خواهند رفت ؛ ایضا وزرات محترم فناوری اطلاعات که همچنان در حال فیلتر کردن است !!!!!


 

پی نوشت 1) عاشق ایرانم عاشق امام (رحمت الله علیه) امکان نداره بارگاه امام رو ببینم وزبونم نچرخه به السلام علیک یا عبد الصالح ... وفاتحه ای نثار روح بزرگش نکنم ؛روحی که دین محض بود روحی که با دل مردم حرف زد روحی که روح خدا بود به حق...

بابا میگفتن اگه یه روزی کاندیدای یه جایی بشی هیچ چیزی وجود نداره برا رد شدنت که از من ولایتی تری ! مگه اینکه  بگن دختر فلانی هستی!

اینا رو گفتم که نگین التزام عملی به اسلام نداره یا ولایت!  تازگیم که یه چیز دیگه اضافه شده:  سو شهرت !

متاسفم برای مملکتی که حرف یه روانشناس که خودش از مدیران ارشد سیماست( دکتر پورحسین  مدیر شبکه 4در نقد فیلم ساعت شنی) انقدر راحت مورد پذیرش دوستان واقع نمیشه وفیلم به اون خوش ساختی با او فیلمنامه ی جذاب و در عین حال واقعی به همین راحتی میره زیر گیوتین

اول سه روز در هفته پخش شدنش متوقف میشه بعد هم همون هفته ای یک بارش! به همین راحتی سرمون رو گول میمالن وما همچنان دچار درماندگی اموخته شده هستیم! یادم باشه این اصطلاح روانشناسی رو توضیح بدم!

پی نوشت 2) تصمیم دارم هفته ی آینده اوضاع کوفه رو در زمان اما م حسین(ع) لا توجه به خطبه ی حضرت زینب در کاخ یزید با شرایط فعلی جامعه مقایسه کنم گفتم محض اطلاع آنانی که میخوانند این خانه رابا توجه

حسین بیشتر ازآنکه محتاج اب باشد محتاج لبیک بود افسوس که بزرگترین دردش را بی آبی وزخمش راتشنگی نشانمان دادند..................... روحت شاد دکتر ، روحت شاد که اینچنین تلنگر میزنی به روح پر از عادتمان این روزها این مسیج حسابی محرم را رنگ وبو داد برای این طوفانی