سفارش تبلیغ
صبا ویژن

آرامش طوفانی

صفحه خانگی پارسی یار درباره

اینجا تهران است !

سر مرزدارن سوار میشم ومیگم پونک

به میدون که میرسیم قبل اینکه توقفی داشته باشه میگم :آقا مسیرتون مستقیم؟

میگه: بله

میگم: پس اگه میشه من کنار پل عابر پیاده میشم ( 100-150متر بالاتر از میدون) پیاده که میشم میبینم صدای بوق ویه نفر با هم داره میاد(هدفون تو گوشمه وزبان گوش میدمونمیشنوم وطبیعتا مسیر نسبتا زیادی رو باید برگردم !!) بر میگردم ومیبینم مسافر کنار دست راننده داد میزنه خانوم...

راننده میگه 100 تومن دیگه باید بدین!

اینجا تهران است !‏یادم نبود ...


من شک دارم پس هستم!

    نظر

گفتی دوستت دارم و رفتی .

من حیرت کردم.

از دور سایه های غریب می آمد،‏از جنس دلتنگی واندوه وغربت وتنهایی وشاید عشق...

با خود گفتم هرگز دوستت نخواهم داشت .

 گفتم عشق نمی خواهم و ترسیدم وگریختم .

رفتم تا پایان هرچه که بود وگم شدم .

 واین ها پیش از قصه لبخند تو بود ...

 


چفیه عزیز سلام

چفیه عزیز سلام

نامه نوشتن برای تو یکی بهانه میخوهد ! این روزها انقدر روی شانه ی این و ان میبینمت که گاهی فراموش می کنم قرار بود چه باشی وحالا چه هستی!‏ راستش نمیخواهم در رسای تو قلم فرسایی کنم که نه اهل مدحم ونه تو نیازی به این حرفها داری فقط خواستم ازقول همه ی مدعیان دروغین، از قول خاک جبهه نخورده های متواضع ! از قول همه ی آنهایی که تو را دست کم گرفته اند وبرا ی نمایش خودشان بازی ات می دهند،‏از تو عذر بخواهم  

این روزها عادت کرده ایم به پوشیدن لباس های اتو کشیده ی جنگی ...  به چفیه های بی چروک !‏

چه میشود کرد مگر نه آنکه همه رنگ می بازند ؟!  


بدون شرح تر از این میشه ؟؟؟؟؟

    نظر

بابا که نیست قیافه ام دیدنیه

یه دسته پول دستم

ومدام مینویسم :

15000تومن 10 گونی گچ سمنان

5000 تومن کرایه آژانسی که میلگرد آورد

30000 تومن کلاس زبان سعیده

7000 واسه سمینار ( 50 تومنشو خودم دادم بابا یادت باشه!!!)

و

.

.

.

همه اینا به کنار راننده آژانس هم هستم ! طبق برنامه روزی 3 نوبت میرم بیرون توی این گرما اضافه کارام بمونه !

به بابا که زنگ میزنم گزارش کار میدم:

3تا چک داری شما 12، 14، 16 شهریور، بابا بر وبچه های مجموعه ... پول ندارن خوردن به بی پولی میگم آقا 600 تومن میخوام دو تا قسط بدم میگن فردا ، فردا میشه پس فردا ، پس فردا میشه پس پسون و...

بابا ... عمو گفت بهت بگم واسه میلگرد حسینه چک نوشتی واسه آقای ...؟

خوب از من خدافظ گوشی رو میدم مامان وبچه ها ...

 

دلم میخواد خودمو لوس کنم عین سعیده که پشت تلفن کلی قربون صدقه میره ( این دفه الکی الکی هی دلتنگی میکنه انگار اولین باره بابا رفته مکه !! لوس)

اما نمیشه ! خیر سرم شدم فرزند ارشد خانواده که جور همه رو بکشم  وعین مامانا بالای سر علی وسعیده باشم  

عزیز جون میگه : آقا آرام!! میگم عزیز من دخترما ! میگه درست اما عین پسر کارای باباتو میکنی ! میگم نمی شه عین دختر باشم وکارای بابامو بکنم ؟؟؟؟؟؟ زور وا الله واسه اثبات توانایی  خانم های محترم خودتو بکشی بعد تازه بهت بگن آقا !

     وهی بگن اگه مرد بود فلان میشد ،‏ کار دختر نیست ،‏چرا با مردا لج میکنی تند میری؟ میخوای هیدرولیک فرمون ماشینو در بیارم انقد تند نری؟،‏وای که چقدر مغروری !!‏ و...

داده ونداده ات رو شکر خدا جون !

 


منم که شهره شهرم به عشق ورزیدن!!!!

نیمه شعبان سال قبل 

همسایه سر کوچه هر سال نیمه شعبان نذر آش داره امسال همسایه ی ته کوچه هم تصمیم گرفته آش بپزه!

همسایه ی سر کوچه بهش میگه آقا شما این کارو نکن تو یه کوچه 16 متری همچین جالب نیست تفرقه باشه ما که داریم میپزیم شما فردا بپز

آقای همسایه ی ته کوچه میگه : نمیشه ، منو وارد کارای خصوصیتون نکنین! من فردا میخوام غذا بدم من سوی خود شما سوی خود

آش دو طرف پخته میشه همسایه ی سر کوچه از اونجایی که آدم خوش برخورد وخوش زبونیه مراسمش خیلی عالی برگزار میشه وهمسایه ی ته کوچه همه ی آشی که پخته رو فردا شبش میبره میده یه جایی که از دستش خلاص شه ....

 

نیمه شعبان امسال

همسایه سر کوچه بازم با احترام به آقای همسایه ی ته کوچه میگه :آقا چرا این جوری برخورد میکنی ؟ بیا وامسال کار پارسال رو تکرار نکن

همسایه ی ته کوچه زیر بار نمیره ، همسایه ی سر کوچه این بار آش رو یه جای دیگه میپزه همسایه ته کوچه وقتی میشنوه که همسایه ی سرکوچه امسال واسه اینکه حوصله نداره اعصابشو با این آدم خورد کنه ورفته،‏میگه : به به !!‏چه خوب !

همسایه ی ته کوچه ما هر سال دو شب نذری داره البته یه شبش مال همه کوچست که کمک کردن وپول دادن

همسایه ته کوچه مامرتب به همه میگه: اون موقع که شماها تو خونه خواب بودین من داشتم غذا میپختم توی گرما !

همسایه ی ته کوچه ی ما به مهمونا میگه : من چک سفید امضا دارم واسه این صندلی ها کثیفش نکنین!

همسایه ی ته کوچه ی ما به بچه ها میگه : چشم وصورتتون به ... ،مواظب باشین با فشفشه وآتیش بازیاتون صندلیا نسوزه !

همسایه ی ته کوچه ما اونقدر خوش زبون که همسایه های دیگه باهاش قهرن و اونایی هم که میرن دل خوش کردن به اینکه مجلس آقا امام زمانه

همسایه ی ته کوچه ما هر سال نیمه شعبان نذری میده ........................................

 

پی نوشت : آقا ما رو ببخشید که واسه اومدن شما این همه آماده ایم......!!!

 ما رو ببخشین که به اسم تولد شما هر سال فقط آش میخوریم تو خیابونا شربت وشیرینی سرو میکنیم

ماروببخشین که یادمون میره نیمه شعبان باید فرهنگ ساز باشه نه اینکه ...

ماروببخشین که یادمون میره لیوانای شربتمون رو نریزیم تو خیابون

ماروببخشین که به بهانه ی نذری ونیمه شعبان باشیطان دست دوستی میدیم ومنم منم هامون گوش آسمون رو کر میکنه

مارو ببخشین که به بهانه ی شما بذر کینه وقهر رو توی دلهامون میکاریم ...

آقا ببخشید که انتظارما توی آش رشته وشیرینی وشربت و... خلاصه میشه

آقا .................... ببخشید

ارادتمند : آرام طوفانی

 

 

 


دلم به بوی تو آغشته است ....

آقا سلام

اگرچه این روزها هوای حوصله ابری است اما هر روز که می گذرد، هوای مسموم بی تفاوتی، ریا، دروغ وافترا بد جور ریه های ذهنمان را پر میکند . یادم هست آیت الله توسلی در آخرین سخنرانیش ، آن لحظه که نفس هاش در راه نفس های تو به شماره افتاد، گفت :

" امام آمد ارزش های انقلاب را بگوید ، تهمت نزنید، دروغ نگویید، ریا نکنید "

اما چه کنیم که انگار همه از تو فقط نامت را میخواهند برای ثابت کردن خودشان! حرف هایت را فراموش کرده اند وخود آنچه گفته ای را تفسیر می کنند وحکم می دهند .

مسخره مان می کنند و میگویند تازگی ها همه تان یار امام شده اید !!!

تا الان دین بودند ، وکیل وصی همه دنیا بودند، نماینده تام الا ختیار امام زمان "عج" بودند ، افتخار یاری تو را هم برای خودشان مصادره کرده اند وتاب نمی آورند ما هم ببالیم که گوشه ای از این انقلاب رد پای ما هم هست ... ما شده ایم یار آمریکا وجیره خوارغرب!

 

پیش ترها گفته بودم شکا یت کسانی را نزد تو می آورم که اینجا شکایت کردن از آنها ، استغفرالله می خواهد و باید هزار جور جواب پس بدهی

حالا هم شکایت دارم ودلم گرفته ......

آقا من دلم گرفته چون در مملکت امام زمانیمان مدیر مسئول یک روزنامه که خود را یار تو می داند، پایبند به اصول نظام جمهوری اسلامی می داند ، وکیل الرعایا می داند ، به راحتی آب خوردن مرجع تقلیدی را زیر سوال می برد وکسی دم بر نمی آورد ! آن هم مرجعی که از شاگردان بنام تو بوده ومیراث دار نظریه ی فقه پویایی است که تو به آن معتقد بودی .

آقا جان درد من نقد نیست که ما پیرو مولایی هستیم که فرمود : نگاه کن چه می گویند نه آنکه که می گوید ؛ درد من درست همان چیزی است که میگوید ! که می گویند ...

 

من دلم گرفته چون آرمان های تو را آنگونه که می خواهند تفسیر می کنند ، تو می گویی نظام جمهوری اسلامی ووقتی خبرنگاران خارجی در نوفل لوشاتو می پرسند جمهوری  اسلامی چیست ؟ میگویی همین جمهوری که شماها دارید البته اسلامیش ، آن وقت می گویند ما در اسلام دموکراسی نداریم !!!!

تو میگویی اسلام آمریکایی نمی خواهیم می گویند تحویل بگیرید ، منظور امام اسلام شماها بوده است !

تو می گویی نیروهای نظامی وارد سیاست نشوند وما عین سخن تو را نقل می کنیم ، می گویند می خواهید ما را خفه کنید ، می خواهید جلوی صدای ما را بگیرید ومنظورامام ما نبوده ایم !

 

من دلم گرفته چون وقتی یادگارت سید حسن خمینی ، آرمانهایت را - به رسم پدر – آرام اما صادقانه به زبان می آورد عده ای هماهنگ با هم تا می توانند زیر سوالش می برند ، اورا منتسب به یک جریان می دانند ومثلا افشا گری می کنند و بعد هم خودشان با همان هماهنگی اولیه ، توهین به ایشان را تقبیح می کنند وبرای ساکت کردن یاران امام ، سایتی که متعلق به خودشان است ، بلندگوی افکار وایده های خودشان است ، مداح سیاست هایشان است را می بندند ! شاید هم این روزها وقت همان تصفیه حساب هایی است که خودت در تاریخ 23 آبان 61 پیش بینی کرده بودی : " اینجانب هیچ گاه میل نداشتم وندارم که درباره نزدیکانم سخنی بگویم یا دفاعی کنم لیکن علاوه بر آنکه در پیشگاه حق – جل جلاله_ مقصرو مجرم هستم واز درگاهش طلب عفو بخشش دارم ... ودر نزد مسلمانان وملت عزیز اعتراف به قصور وازآنان طلب آمرزش دارم، لیکن در پیش بعضی گروه ها واشخاص گناهانی نابخشود نی دارم واحتمال قوی میدهم پس از من ، برای انتقام جویی از من به بعضی نزدیکان ودوستانم تهمت هایی که من آن ها راناروا می دانم ، بزنند. و به آتشی که باید مرابسوزانند، بسوزانند واحیانا به صورت دفاع از من ، انتقام مرا آن ها بگیرند ... "

 

آقا جان ؛ 19 سال کم نیست ................................. 19 سال نبودی اما دیدی چه می گذرد بر ما

کوچکتر که بودم رسم خانه بود بعد از شستن دست ورو، روی دست بابا به دیوار بچسبم وهمین عکست را ببوسم !

من بزرگ شده ام

علی ،نوه ات هم ( که حالا برای خودش مردی شده وباید بگویم علی آقا)

وصد ها من وعلی دیگر ...

اما دلم می سوزد از اینکه خیال می کنند چون کوچک بودیم وبا چشم کودکیمان ، تو را دیدم، یادمان رفته یا اصلا چیزی نمی دانیم ومیتوانند به نام تو هرچه می خواهند به خوردمان بدهند ...

من نسل سوم این انقلابم از همان گهواره خواب ها که امید تو بودند اگر دلم می سوزد نه برای اینکه از دین گریخته ام ، نه برای اینکه آمریکایی وغربزده شده ام ، نه برای اینکه ضد ولایت فقیه ام ، نه ... که اتفاقا از سر درد وجودم فریاد می شود .

من نسل سوم این انقلابم ووقتی می بینم کسانی که تو را ودوران تو را درک کرده اند، اینگونه اصول انقلاب را زیر پا می گذارند واصول گرایی را فریاد می کنند، دلم می گیرد

 

من دلم گرفته اما در نوزدهمین سال رفتنت ، از تو می خواهم دعایمان کنی که جز حق نگوییم و از غیر حق نترسیم ....

ارادتمند : آرام طوفانی

پی نوشت : برای سالگرد رفتنت نوشتم پارسی بلاگ سر ناسازگاری داشت نشد بفرستم ؛‏خودت یادمان دادی هیچ وقت دیر نست حتی بعد از 2500 سال


هر کی خوابه خوش به حالش !‏

وقتی قرار باشه بعد مدت ها بنویسی حرف برای گفتن زیاد میشه وحوصله خواننده کم

اما حرف زبون نفهمه ! پس میخواد که بیاد ! ببخش...

اولا ...

پیروزی اصول گرایان بر طرفداران امداد های غیبی ، بر روزنامه وزین کیهان ، بر طرفداران حزب پادگانی

بر همه ی ارزش مداران ضد اصلاحات، بر مخالفان مافیای قدرت و ثروت وسیگار و کلیه ی فامیل وابسته، بر عدالت محوران مهر ورز مردمی وخادم به خلق ، بر همه فن حرفان بی رقیب  درعرصه اقتصاد وسیاست خارجی .......................................................

مبااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااا رک باد !!!!

 

دوما ...

روز معلم واسه من یاد آور تخم مرغای رنگی  پر از گل که از یه هفته قبل درستش می کردیم اما هیچ وقت نمی شد که بزنیم به سقف ویه بارهم که شده ،  محض رضای خدا صاف بیاد وبریز رو سر معلمامون!

روز معلم واسه من یاد آور بوی گلای یاس که بچه ها تا یه هفته از باغچه ی خونه هاشون میچیدن وکلاس بوی یاس میگرفت

روز معلم واسه من یاد آور تک تک معلمای ابتدایی وراهنمایی ودبیرستان با همه تلخ وشیرینایی که داشتن

 

کلاس چهارم ابتدایی خانم طوطیان معلمم، همراه با بهترین خاطرات ثبت شده نه اینکه بقیه نشدن همه رو دوست دارم خیلی زیاد اصولا بچه مثبت بودم وهم اونا منو دوست داشتن هم من اونا رو اما خانم طوطیان یه چیز دیگه است به یک دلیل بزرگ ... این دلیل بزرگ  بعداز 11 سال برام یاد آوری شد چون وقتی داشتم با علیرضا حرف میزدم احساس  کردم مدرسه نره بهتره اینه که بعضی معلمین محترم این جوری شخصیت این ها رو خرد کنن وکاری کنن که یه بچه اول راهنمایی وقت حرف زدن با من ، به خاطر زیادی اضطراب و تلخی خاطره ای که داره میگه سوزن های برس موهاش رو یکی یکی بکنه ! نمیخوام روز معلم مقام  معلم رو زیر سوال ببرم یا بعض کارهایی که می کنن رو زیر سوال ببرم ؛ حیف که زمان نیست تا این اتفاقات رو، برخورد معلمین امروز وحتی سیستم داغون آموزشی رو نقد کنم

 اون  دلیل بزرگ وبا اهمیت این بود که خانم طوطیان به من شخصیت داد،  به من اعتماد به نفس داد ،  به من اعتماد می کرد و ازم میخواست کمکش کنم واین بزرگترین دلیل بود  تا من همیشه توی  ذهنم حفظش کنم

معلمی همیشه آروزم بوده ... هنوزم آرزومه مدیریت یه مدرسه رو داشته باشم و دغدغه های تربیتی وفرهنگی که همیشه داشتم رو اونجا پیاده کنم امیدوارم به حقیقت بپیونده

روز معلم رو تبریک میگم اول به بابا که هم معلم من بوده هم معلم یه عالمه شاگرد ریز ودرشت وبعد به دکتر پورحسین که همیشه معلمی میکنن وبعد هم به همه ی معلمینم از معلم مهد کودک خانم پارسایی تا الان که اسم معلم ها عوض شده ومیگیم استاد !

 

سوما ...

تلوزیون یه تبلیغی نشون میداد 2 شب پیش ، که یه آقایی به خاطر خوب کار کردن تشویقی گرفت وهمکارش جریمه شد ؛ تا اینجا همه جیز مرتب ... آخر این انیمیشن صدای اذان رو میشنوی واون آقا که میره تا نماز بخونه؛ اینم خوبه اما...

این آقا محاسنی داره که در ذهن بیننده یک قشرخاص رو یاد آوری میکنه ، من مخالف ریش گذاشتن نیستم ! اما مخالف قشری نگری ام . من با کسانی که شان ظاهرشون رو حفظ نمی کنند اما معتقدند دل باید پاک باشه مخالفم چون معتقدم رفتار آدمها اگر چه تابعی از اون چیزی که که در درونشون میگذره اما رفتارشون روی باطنشون اثر میذاره ( این حرف هم علمی هم برگرفته از متن دین) با این حال، مخالفم که حتی در یک انیمیشن ساده ، این طور القا کنیم که فقط آدمهایی از یک قشر خاص وبا داشتن محاسن، به موقع نماز می خونن

ریش داشتن یا نداشتن ملاک نیست ، دیدم آدم هایی رو که خروار خروار ریش داشتن اما ریا وزهد فروشیشون نمره ی 20 میگیره ، وحتی اساسی ترین دستورات خدارو زیر پا میذارن ومثل نقل ونبات به آبروی آدم ها حمله می کنند ، تهمت میزنن و...

به اندازه کافی در حق دینمون ظلم کردیم ، خواهش میکنم به اسم دین، ریش رو سمبل دین داری نکنید ...

( اینا رو گفتم که بگم حتی یه تبلیغ ساده انیمیشنی چقدر میتونه در بلند مدت تفکرما رو ونسل ما رو جهت بده )

 

چهارما ...

توی ا نجمن علمی ( روانشناسی – دانشگاه تهران) قرار گذاشتیم ترین ها رو انتخاب کنیم البته برای هر ورودی جدا، 10 تا ملاک بود ، من شدم سیاسی ترین !!! در پر سوال ترین هم کاندیدای سیمرغ بلورین شدم ! بااینکه فقط 2ماه از گفت وگوهای علنی من درباره  سیاست  میگذره، وفقط یه عده مطلع بودن اما نمی دونم چرا همه نوشتن سیاسی ترین !!! اگر چه در جو فعلی دانشگاه ما سیاسی بودن افتخار بزرگیه ومن همین جا اعلام خوشحالی و ذوق زدگی میکنم!!

در همین راستا این ماجرا رو هم بگم که امروز سر کلاس تبلیغات وارتباطات  ، دکتر پورحسین بهمون یه سری کلمه دادن وازمون خواستن اولین تداعی های ذهنیمون رو درباره اش بگیم  در مقابل اسم دانشجو نوشتم : بی تفاوت !

قرار شد دکتر، نظرات بچه ها  رو درباره ی طرح امنیت اجتماعی وتداعیهایی رو که نوشته بودن ، برسونن به سردار رادان ؛ نظرات جالب بود  وتفکر بر انگیز . اگه یه پیوستار در نظر بگیریم هر کس یا این طرف بود یا اون طرف یا مخالف سر سخت یا موافق سر سخت( حد اقل توی اون برگه هایی که دکتر خوندن این طور بود) واین نتیجه میدهد که : طبق معمول قضاوت های ما، همه یا هیچ !!( با کسر چ )

 

پنجما...

سر کلاس روان سنجی فروغ بالای جزوه ام نوشت : دقت کردی چقدر خودتو درگیر کردی ؟ چقدر چشات خسته است ؟ دوست داری یه کم بخوابی ؟

همون طوری که داشتم به حرفای دکتر فراهانی گوش میدادم بالای دفترش نوشتم :

هر کی خوابه خوش به حالش    ما به بیداری دچاریم !

 یه روزی که خیلی هم نزدیکه ناخواسته منو می خوابونن یه جایی به نام گور! بذار از این بیداری استفاده کنم ...

 

ششما ...

مدتی ازش مرتب یه چیز رو میخوام :

بهم قدر ت بده حق رو از باطل تشخیص بدم

 قدرت بده حق رو که شناختم فریادش کنم و از گفتنش نترسم

این روزها او حسابی هست من اما نیستم ... همون قدر که خونه نیستم همون قدر که با فروغ نیستم همون قدر که ...

 

هفتما ...

نوشته ها همون طور که جاری شد نوشتم بی ربط بود یا نبود ... مهم نیست

 اینجا که دیگه مال خودمه ، میخوام فقط جاری بشم ...  بی هیچ دغدغه ای


توبه فرمایان چرا خود توبه کمتر می کنند؟؟؟

قدیم ترها که فرصت بیشتری داشتم وتنها کارم رفتن به مدرسه وفعالیت های فوق برنامه بود، بابا تاکید داشتن که روی خودت کار کن

وقتی معنیش رو می پرسیدم ازم میخواستن که روی قرآن کار کنم . گاهی برام تحقیق هم جور می کردن! مثلا یادمه سال پنجم ابتدایی بهم گفتن : داستان حضرت مریم رو از تفسیر نمونه بخونم وجواب سوالی که گفته بودن رو دربیارم یا ازم خواستن اسم خوراکی هایی که در سوره ی بقره اومده رو در بیارم

معتقد بودن از نظر دینی باید مطلع باشم وگله داشتن انقدر که به کارای سیاسی و نوشتن مطلب و برنامه های شورای های دانش آموزی ومجمع مشاورین آموزش وپرورش و... می رسی ؛ به مطالعه وعمیق کردن اطلاعات دینی ات نمی رسی.  همیشه نگران بودن ازاینکه پوسته ی دین رو بچسبیم ومغز رو بذاریم تو ویترین !

طبیعی که در چنین فضایی شاید بیش از بعضی هم سن وسالانم مطلع بودم اما در این زمینه مدعی نیستم. گاهی از خودم خجالت میکشم وگاهی خوشحالم که نگاهم به دین افراطی وپوسته ای نیست( شایدم گاهی هست خودم خبر ندارم، همیشه یه درصد خطا، وجود داره)

این روزها نمایش فیلم فتنه وحرف وحدیث های پیرامون اون یادم انداخت که بابا پر بیراه نمی گفتن!

فتنه فیلمی که نماینده ی مجلس هلند ساخت وما خودمون بیشتر تبلیغش کردیم( از بس گفتیم این چیه ساختن ! دیدی؟؟!) قابل بحث است وجای تامل داره

مثل وحید جلیلوند در برنامه ی سفید مثل شب ( رادیو جوان ) که معتقد بود این فیلم اصلا ارزش نقد کردن نداره ، معتقد به این جمله نیستم

به نظرم این جمله بیشتر به واکنش دفاعی است تا یه برخورد منطقی

فتنه قابله نقد چون زنگ خطریه برای مسلمانان وشیعیان

این فیلم برای من یکی تلنگری بود چون باعث تفکر شد؛ اون نماینده ی هلندی حتما قرضی داشته قبول، اما ادعا نداره که مسلمونه ؛ ملت های غربی هم چنین ادعایی ندارن وتازه تحت تاثیر انواع واقسام تبلیغات منفی، بن لادن را نماد اسلام میدونن نه حضرت محمد (ص) رو وبه نظرم سهم بیشتر تقصیر، از ماست که گذاشتیم بن لادن وگروه های افراطی مسلمان بشن نماینده ی تفکر اسلامی 

 

     

 

از اونها توقعی نیست اما من بچه مسلمون چی؟ چقدر اسلام رو میشناسم یا چقدر پیامبرم رو؟

وقتی این فیلم رو نشون دادند فارغ از احساسات ودل بستگی های طبیعی به اسلام وپیامبر ( که باید هم باشه) چقدر می تونم با استدلال ومستندات بگم که این اسلام من نیست؛ این پیغمبر من نیست ؟؟

فتنه واقداماتی نظیر کشیدن کاریکاتور پیامبر اسلام برای شیعه زنگ خطر ... چون این تصور وجود داره که شیعه بیشتر روی امامان معصومش تمرکز کرده واین فرصت مناسبیه برای سنی های از نوع افراطی ، که پیامبر رو متعلق به خودشون بدونن . در واقع این تصور که مهم ترین تفاوت شیعه وسنی در همین پایبندی ( درست یا غلط) اهل تسنن به سنت های پیامبر ووابستگی شیعه به امامان معصومش هست ، وجود داره

البته به این نکته هم واقفم که امامان ما ادامه دهنده ی سنت های پیامبر بودن واین دو تناقضی با هم ندارن اما مهم تصور غلطی است که سوال بر انگیز شده

این زنگ خطر زمانی بیشتر گوش رو آزار میده که از طرف بعضی علمای شیعه عید غدیر مهم ترین عید اسلامی ما نامگذاری میشه و17 ربیع الاول در لابه لای برنامه های رنگارنگ نوروزی رنگ می بازه واین روز هیچ تفاوتی با روزهای عادی نداره ...

اگه بخوام کمی روانشناسانه تحلیل کنم می تونم بگم راهپیمایی کردن ، کفن پوشیدن( که زمان آقای خاتمی بیشتر رسم بود و کوچکترین اتفاقی باعث می شد آقایون کفن بپوشن وبریزن بیرون و چند تا فحش نثار خاتمی هم بکنن ودلی از عزا دربیارن!والان بحمدالله از برنامه خارج شده ) ، اعتراضات اینترنتی وامثال اینها، نوعی پاسخ هیجان مدار نه مسئله مدار ؛ علم روانشناسی هیچ کدوم از اینها رو رد نمی کنه اما معتقده وقتی مسئله رو درست فهمیدی وحلش کردی دیگه دفعه ی بعد اون مسئله تکرار نمی شه اما اگه هیجانی حلش کردی مسئله سر جای خودش هست وامکان تکرار چند برابر و صد البته منطق هم این استدلال رو تایید می کنه.

فتنه شاخ ودم نداره نمی دونم چرا عادت داریم جوالدوز رو به بقیه بزنیم وسوزن رو به خودمون در حالی که تاکید شده بر عکس عمل کنیم!

فتنه یعنی نا آگاهی وجهل ما ، یعنی همون اسلا م پوسته ای داشتن وادعای ایمان کردن

لازمه بازم بگم فتنه یعنی چی ؟؟؟؟

 


طوفان عیدانه!

خواستم از ماهی های قرمزی بنویسم که دانشمندان می گویند اصلا آفریده شده اند برای زندگی کردن ونفس کشیدن در دریا؛ وتنگ، زندان که هیچ، خانه ی آخرتشان است.

 

خواستم از سبزه ی شب عید بنویسم که بر خلاف هر سال عمه وخاله وعزیز جون ودیگران خودشان عدس وگندم نمی کارند! چون گران است واگر سبز نشود، کلی ضرر کرده اند( مثل کاش هایی که کاشتیم وسبز نشد)

 

خواستم از 200 تومانی های کودکی بنوبسم که از گرفتنش کلی ذوق می کردیم وانگار میلیاردر شده ایم ! وتازه بر سر آن با بچه های فامیل کل کل راه می انداختیم وحالا، چند سالی است که از همان 200 تومانی هم خبری نیست! یکی بهانه می کند بزرگ شده ای وباید عیدی بدهی، یکی به رویش نمی اورد که اوضاع جیب خراب است و...

 

اصلا خواستم جدی جدی بهارانه بنویسم ، دیدم حوصله اش نیست

 

اما دلم می خواهد از سالی بنویسم که اگر سری به خاطراتت بزنی می بینی برایمان پر ازهیاهو بوده است واخرین ودسته اول ترینش قطعنامه ی شواری امنیت در روز دوشنبه 3 مارس 2008 بود!

 

داشتم همشهری جوان نوروز 86 را نگاهی دوباره می انداختم؛ افراد مختلفی از دغدغه هایشان در سال 85 وارزوهایشان برای سال86 گفته بودند؛ از عماد افروغ نماینده ی مجلس هفتم بگیر تا بنیامین همان خواننده ی دیوار آینه جارو...نمی ااااا ی!

 

از گرانی گوجه فرنگی وتمام شدن نفت وانرژی هسته ای تا... جالب این جاست که همه از هر طیف وگروهی آرزوی صلح وارامش وامنیت داشتند ومی خواستند تنش های به وجود امده در عرصه ی بین المللی برای ایران، حل شود . ومن حالا د راندیشه ی سال 86 ام که پشت سر گذاشتیم ...

 

یادم هست خواهرم هراسان به خانه آمد وپرسید قرار است به ما حمله کنند؟ با اینکه فکر حمله ی آمریکا هیچ وقت نگرانم نکرده ودراین باره ارامش داشتم ودارم، دیدم نمی شود به یک دختر 12 -13 ساله خرده گرفت وخواست چون تو بیا ندیشد. خواستم بگویم امریکا هیچ غلطی نمی تواند بکند ،دیدم نمی فهمد ، خواستم بگویم ایران، افغانستان وعراق نیست وانقدرها هم شهر هرت نیست ، دیدم باید از نو شرایط افغانستان وعراق را برایش توضیح دهم!

خلاصه انچنان سر وته ماجرا را جمع وجور کردم که فقط از روانشناس جماعت بر می آید !

 

اما خودمانیم کم استرس تحمل نکردیم، کم حرص نخوردیم ، کم فحش وحرف وحدیث نشنیدیم اما...

 

ما فراموش کردیم سیاست خارجی درشت گویی وحرف های گنده زدن نیست(حسن روحانی اعتماد-12/12/86) ما مرز بین تعامل، تقابل وتسلیم را فراموش کرده ایم، ما فراموش کرده ایم که دنیا قواعد وعرف بین المللی دارد، ما فراموش کرده ایم که داریم در این دهکده ی جهانی زندگی می کنیم وبخواهیم یا نخواهیم به آنها نیاز داریم همانگونه که انها به ما نیاز دارند ...

اصلا لعنت به هرکسی که نخواهد به حقوق مسلم اش از جمله انرژی هسته ای برسد، اما اینجا دیگر نمی شود فیلسوف بازی در آورد وگفت اگر چرایی را فهمیده باشی با هر چگونه ای خواهی ساخت

شورای امنیت همه شان جهان خوارند ، همه شان نوکر جیره خواراسرائیل اند ، همه شان ... اند ،قبول، اما در شرایطی که همه می دانیم تبلیغات علیه ما مثل نقل ونبات است، چرا باید به آن دامن بزنیم ؟ آقای احمدی نژاد درست گفته که قطعنامه ی شورای امنیت مهم نیست ! اما از نظر ما مهم نیست ؛جامعه ی بین الملل برای این قطعنامه ها اهمیت قائل است ویادمان باشد فقط ونزوئلا وکوبا و یکی دوتا کشور امریکای لاتین، جز این جامعه محسوب نمی شوند

 

خواستم از سال 86 بنویسم که پر بود از انرژی هسته ای و البرادعی وشورای امنیت وانتظار قطعنامه ( ان هم به پایان امد !)،

پر بود از کارت سوخت بنزین و گاز وپودر لباس شویی وتعطیلی های زمستانی ،

پربود از بودجه ی 87 وانتخابات رقابتی والطاف شورای نگهبان که قطره ای صلاحیت ها را تائید کرد ونشان داد چقدر علمی عمل می کند وچقدر دلش برای جمهوریت نظام می سوزد،

 پر بود از مرگ ادم های دوست داشتنی وبزرگ از قیصر امین پور ودکتر جعفر شهیدی ودکتر کاردان تا آیات عظام لنکرانی ومشکینی ومجتهدی و.... توسلی )

 

......نمی دانم سال بعد این موقع پر از چه خواهد بود ( یک چیز را می دانم ! پر از کنکور فوق خواهد بود!!) اما دلم می خواهد آرزو کنم پر باشد از آگاهی وتضارب آرا ، پر باشد از گفتمان بدون لجاجت ، پر باشد از انرژی هسته ای وحق مسلم بدون تو دهنی ، پر باشد از عدالت ومهرورزی بدون تورم، پر باشد از انتخابات بدون زیر گیوتین بردن اصلاحات ، پر باشد از اتحاد ملی وانسجام اسلامی ، پر باشداز ظهورو گشایش امور مسلمین و....

من دوست دارم حالا، همین حالا  ، فقط آرزو کنم ...

                                                                          تو هم آرزو کن

 

این بار کاش هایمان سبز خواهد شد ...!

 

پی نوشت1) زودتر از این ها باید می نوشتم اما به خیال ساخت یک قالب جدید اینجا را بی سر وسامان گذاشتم اما قالب نشد که بشه! ضمن سپاس از تلاش ملیکای مهربان وشاعرم

عید همگی مبارک

پی نوشت 2) نمی دانم چرا اما جنس طوفانم این روزها جور دیگریست نه اینکه نخواهم از او بنویسم که از او نوشتن توفیق می خواهد وانگار این روزها از ما گرفته اند...نمی دانم

اما همیشه معتقدم در هر اتفاقی جای پایش هست اگر خوب ببینی.. دراین مورد هم شاید رسالت قلم این جنس طوفان باشد امید که این باشد وچیز دیگری نباشد...

 


اولین حاشیه نگاری آرام طوفانی روانشناس !‏

بهداشت روان -  دوشنبه -  28/8/86

مزلو میگه :

یکی از ویژگی های انسان سالم اینه که تجربه های زندگی براش تازگی داشته باشه همیشه،  شخصیت های سالم احساس تکراری بودن نمیکنن وهر روز که طلوع خورشید رو میبینند، لذت میبرند.

استاد میگه :

وقتی 15 ویژگی که مزلو گفته رو خوندین ببینید چقدر شخصیت سالمی دارین

 

با خودم میگم من هر چند وقت یه بار احساس تکراری بودن میکنم صبح پا شدن ، اومدن  دانشکده ورفتن سر کلاس و گوش دادن ونفهمیدن وگاهی فهمیدن وخونه اومدن ویه کم تلویزیون دیدن وخوابیدن ودوباره...! من خیلی وقتا احساس تکراری بودن میکنم ! به نظرت من آدم سالمی ام ؟؟؟!

یکی از ویژگی های روانشناسی خوندن اینه که هر روز احساس میکنی یه چیزیت هست ! البته استادا از روز اول هشدار میدن که زیاد به خودتون نگیرین اما این اتفاق ( به خود گرفتن) غیر قابل اجتنابه

مدتهاست احساس میکنم خیلی فکر تو سرمه اونقدر که نمیدونم چه جوری بگم . احساس میکنم افکار خیلی جلوتر از من حرکت میکنن. البته این ویزگی طبیعی افکاره اما فکر میکنم در مورد من خیلی غیر نرماله ! گاهی از سرعت وفشار حرکتشون تو ذهنم همه چی رو گم میکنم حتی روند طبیعی تفکرم میریزه به هم یه عالمه حرف دارم برا گفتن اما بر خلاف بچگیا (!!) که فرصت برا نوشتن بود و من انواع و اقسام دفترها رو داشتم ( دفتر نامه هایی که برا دلم مینوشتم، دفتر پرتغالی ، دفتر خاطرات روزانه ی معمولی ، دفتر نامه های دلم برای من ،  دفتر نامه های دلم برای زهرا، رفقا و...) این روزا برا نوشتن وقت کمه ؛ حتی خاطرات مختصر روزانه هم مدتیه رو دوش ثانیه ها گم میشن . توی آسیب شناسی میخوندم که یکی از ملاکای DSM برای بیماران ا فسرده ی  دو قطبی ( manic) اینه که پرش فکر دارن یعنی مدام توی سرشون انواع فکرها هست وانگار که اونا از افکارشون جا میمونن ! پس لابد دچار manic  شدم ! البته مثال نقضش اینه که افسرده ی دو قطبی دوره های افسردگی مهاد وآشفتگی رو متناوب داره اما من اینجوری نیستم ! در واقع آشفتگی به معنای واقعی کلمه ندارم و افسردگی هم نه اونجوری که بشه اسمش رو گذاشت افسرده ضمن اینکه آدم افسرده مهمترین ویژگیش کاهش ارزش خود اما من اصلا دچار کاهش ارزش خود نشدم وعزت نفسم همچنان نمره ی بالا میگیره !! تازه  زن داییم پیشنهاد کرده توی فامیل کارگاه بذارم ! این ارزش خودمو برده بالا کلی !!!!

با این وضع ممکنه دچار خود بیمار پنداری شده باشم ! اخه این روزا وقتی زیر گلومو فشار میدم درد میگیره به شدت ،  اطراف لبم هم جوش میزنه درحالی که اصلا سابقه نداشت ! یاد اون موردی افتادم که اومده بود کلینیک واتفاقا فوق روانشناسی بود وخود بیمار پپنداری گرفته بود وفکر میکرد ایدز داره اما نه ... خود بیمار پنداری ام ندارم چون این بیمارا معمولا به صورت وسواسی گیر میدن به یه بیماری اما من تو 24 ساعت دو بار یادم میاد که این جوشه چرا زده پایین چونه ام !!!

ای خدا ... روانشناسی که نتونه بفهمه چشه خوبه بهش بگیم crazy  psychologist ؟؟!!

دو حالت داره : یا چیزیم هست وفکر میکنم نیست

یا هیچیم نیست و فکر میکنم هست !

پیدا کنید پرتقال را !

 

 

پی نوشت : سرکلاس روانشناسی  مثبت حرف شد که یه بچه ی کوچیک وقتی از یه بچه ی بزرگترش کتک میخوره وکاری نمیتونه بکنه به محض دیدن پدرش شیر میشه میره پشت سر بابا وامیسته و کلی ام قپی میاد ومقایسه کردیم با فرهنگ توکل واینکه یکی از کارایی  که میشه برای well being  انجام داد همین توکل کردن ودعاست در واقع ما به قدرتی تکیه میکنیم که میدونیم قویتر ماست بنابر این آرامش میگیریم ( مکانیزم دعا هم همینه ) همون موقع گوشه جزوه ام نوشتم : خدااااا یه عالمه بچه ی بزرگتر از خودم میخوان تا میخورم بهم بزنن ، میشه من پشتت قایم شم و حواله شون کنم به تو ؟ میشه دستاتو محکم بگیرم و بهشون پز بدم که تو رو دارم